مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 119
نمايش فراداده

ب: صمت، مفتاح راحت دنيا و آخرت است.

ج: صمت، مصون بودن از خطاها و لغزشهاست.

د: صمت ، پوشش جاهل و زينت عالم است.

ه: در صمت، هوا را كنار گذاشتن است.

و: در صمت، رياضت نفس است.

ز: در صمت، حلاوت عبادت است.

ح: در صمت، زوال قساوت قلب است.

ط: در صمت، عفاف و مروت است.

ى: در صمت، ظرافت و حسن خلق است.


  • اين زبان چون سنگ و فم آهن وش است سنگ وآهن را مزن بر هم گزاف‏ زانكه تاريك است و هر سو پنبه‏زار ظالم آن قومى كه چشمان دوختند وز سخنها عالمى را سوختند

  • و آنكه بجهد از زبان چون آتش است گه ز روى نقل و گه از روى لاف در ميان پنبه چون باشد شرار وز سخنها عالمى را سوختند وز سخنها عالمى را سوختند

(دفتر اول مثنوى)

توبه از حب جاه و شهرت

از جمله رذايل اوصاف و اخلاق، حب جاه و شهرت است كه سالك در مقام توبه از حرامها، يعنى به موازات توبه از افعال حرام، بايد از آن نيز توبه كند و در تطهير باطن خويش از اين رذيله به مجاهدت بپردازد.

مقصود از حب جاه و شهرت، براى همه روشن است و احتياجى به توضيح نيست. اين حقيقت هم واضح است كه حب جاه و شهرت، از صفات روحى و از اخلاق درونى است كه انسان را بسوى مهلكه‏ها سوق مى‏دهد. بعبارت روشنتر، اين رذيله، مانند همه رذايل اوصاف، يك واقعيت موجود در باطن، و يك خلق يا صفت موجود در روح انسان است كه به جاى خود، و به تناسب خود، عينيت دارد، و امر موهوم يا ذهنى يا اعتبارى نيست. در اصطلاح ديگر، اين رذيله هم رنگى از رنگها در درون انسان و درروح اوست كه به اندازه غلبه و سيطرها آن بر باطن، صاحب آن به سوى مهالك كشيده مى‏شود.

همان طور كه هر يك از رذايل اوصاف، حجاب بين انسان و حضرت حق است، اين رذيله نيز حاجب است و سالك بايد در برطرف كردن آن به مجاهدت بپردازد وآنرا با مجاهدت پى‏گير از خود دور سازد.

و لازم است سالك به اين نكته توجه داشته باشد كه اين حجاب از حجب بسيار مهم، و از حجب بسيار خطرناك و صعب العلاج است. و چه بسا انسان موفق به كنار زدن حجب ديگر باشد وليكن در كنار زدن اين حجاب با مشكلات مواجه گشته و در اين امر موفق نگردد. در صورت موفقيت هم نجات يافتن و خلاص شدن از اين حجاب غليظ و ريشه‏دار، بسيار دير به دست مى‏آيد و آخرين حجابى است كه سالك صادق و دردمند كنار مى‏زند.

يعنى در عين اينكه سالك در كنار زدن همه حجابها سعى مى‏كند، و همزمان مى‏خواهد همه را كنار بزند، و در تطهير خود از همه آنها به مجاهدت سخت مى‏پردازد، با اينهمه، حجابهاى ديگر را، در مراتب مختلف، زودتر و آسانتر كنار مى‏زند، وليكن كنار زدن اين حجاب و پاك شدن از آن، به سختى و دير به تحقق مى‏رسد سر اين امر عبارت از اين است كه كنار زدن اين حجاب، يعنى زدن و شكستن حب جاه و شهرت، در حقيقت، كنار زدن و شكستن «خود» يا «خودى» است، زيرا حب جاه و شهرت، در اصل، حب مطرح كردن «خود» مى‏باشد كه به حب «خود» بر مى‏گردد، و حب «خود» يا حب «نفس» بر حب هر چيز ديگر مقدم است، وبطورى كه قبلا توضيح داديم،