مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 17
نمايش فراداده

اين توفيق نيز از خداى متعال خواهد بود و جز او فاعل و مؤثرى در نظام وجود نيست. از او بخواهيم كه به ما معرفت مقام ولايت و بهره‏مند شدن از آثار و بركات اين مقام را عنايت بفرمايد.

در آخر زيارت جامعه مى‏خوانيم: «أسئلك ان تدخلنى فى جملة العارفين بهم و بحقهم و فى زمرة المرحومين بشفاعتهم ان ارحم الراحمين» يعنى «پروردگارا، از تو مى‏خواهم مرا از آنها قرار دهى كه به مقام حضرات معصومين و به حق آنان معرفت دارند، و مرا در زمره آنها كه با شفاعت معصومين مشمول رحمت خاصه تو مى‏شوند، داخل كنى. پروردگارا، تويى ارحم الراحمين».

چه كم بوده‏اند و هستند آشنايان و بهره‏مندان؟!! و چه بسيار بوده و هستند غافلان و محرومان؟!!.

ناگفته نماند كه استفاده از انفاس ارباب باطن و صاحبان نفس در تحصيل «يقظه» نيز در حد خود از مسائلى است كه نبايد ناديده گرفت. زيرا انفاس آنان هم در جاى خود حامل انوار و نعمه‏هاى يقظه‏آور است.


  • نغمه‏هاى اندرون اوليا هين ز لاى نفى سرها بر زنيد اى همه پوسيده در كون و فساد گر بگوييم شمه‏اى ز آن نعمه‏ها گوش را نزديك كن كآن دور نيست ليك نقل آن به تو دستور نيست

  • اولا گويد كه اى اجزاى لا وين خيال وهم يك سو افكنيد جان باقى تان نروييد و نزاد جانها سر برزنند از دخمه‏ها ليك نقل آن به تو دستور نيست ليك نقل آن به تو دستور نيست

(دفتر اول مثنوى)

آثار يقظه در وجود سالك

با يقظه و انتباه، آثار و تحولات و دگرگونيهايى كه ابتدائى و در عين حال اساسى است در وجود سالك پيش مى‏آيد. اين تحولات در چندين جهت است كه مى‏شماريم:

اول: از آثار يقظه، توجه خاص به نعمتها و منن است اول از آثار يقظه، توجه به نعمتهاست، چه نعمتهاى موجود در وجود خود، و چه نعمتهاى خارج از وجود خود:

از نعمتهايى كه در زمين و در آسمانهاست، نعمتها كه همه براى انسان و بمنظور حركت وى بسوى مقصد اعلى ايجاد شده و همه در جهت سوق دادن وى بطرف مطلوب است، و نعمتهايى كه به شمارش نيايد و با شمردن به آخر نرسد.

براى ارباب غفلت و نيز براى سالك قبل از يقظه، اين امر كه همه چيز بجاى خود نعمت بزرگ و همه جا را نعم الهى پر كرده و همه براى انسان مى‏باشد، يك امر معمولى و بى روح است و در عين اينكه به اين امر متوجه هستند، گويى چندان مسئله‏اى نيست و يك چيز عادى است. اما وقتى انسان بخود آمد و بيدار شد و با روشن شدن قلب بنور يقظه، عقل وى نيز از نور خاص ربوبى برخوردار گشت، همه اشياء در نظر او معنى ديگرى پيدا كرده و همه را نعم الهى و حساب شده مى‏بيند كه گويى تك تك اين نعمتها با او سخنها دارد و گويى هر كدام پيغامها داشته و از جمله اينكه، هر يك از آنها اين گفتار را با انسان دارد كه من براى تو و براى سير تو بسوى حضرت حق در نظر گرفته شده‏ام.

همان گونه كه در خواب معمولى انسان از خود و از عالم خارج از وجود خود غافل و بى خبر است و بجز يك ارتباط تكوينى با خارج از وجود خود، ارتباط ديگرى با خارج از خود نداشته و به اين ارتباط تكوينى هم شعور ندارد، و بطورى كه انسان در موقع خواب بلحاظ غفلت و عدم شعور، از خود و از خارج از خود چيزى نمى‏يابد و هيچكدام از موجودات با او سخن نمى‏گويد و هيچيك براى او معنايى ندارد و از آنها چيزى نمى‏فهمدو گويى كه مرده