بشكند، در حالى كه اگر بخواهد مىتواند غضب و غيظ خود را اعمال كند، خداى متعال در روز قيامت قلب او را با رضوان خود پر مىكند».
اين بدان معنى است كه خداى متعال در همين زندگى دنيوى در باطن امر از او راضى مىشود و رضوان خدا در باطن به قلب او متوجه شده قلب او را فرا مىگيرد، و اين امر در روز قيامت كه روز ظهور بواطن و سراسر است، به ظهور مىرسد؛ و چه مطلوبى بالاتر از اين براى سالك با بصيرت؟!.
البته، معنى رضاى جناب او را مشتاقان آن دانند، و حقيقت آنرا طالبان آن يابند، و براى ما محجوبان، جز لفظ، و جز يك تصوير ذهنى، چزى ديگرى مفهوم نيست. رضاى او حرف نيست، و رضاى او مانند رضاى من و تو نيست.
رضاى او همه چيز است، و همه چيز از رضاى اوست. بهشتها، ابتهاجها، و آنچه در وهم نيايد، همه از رضاى او، و به تعبيرى، جلوات رضاى اوست.
رضوان جناب او به هر قلبى روى بياورد، آن قلب را مجذوب كند، و از حجابها آزاد سازدو به سوى موطن اصلى عروج دهد. و وقتى رضوان او قلب را فرا گيرد، قلب به مقصد رسد، و آرام گيرد، و فانى گردد و حيات و بقاء يابد.
(دفتر اول مثنوى)
اگر سالك موفق بر شكستن غضب نابجا ودر وجود خود گردد، و با صفت فاضله «حلم»و «كظم غيظ»متصف شود، و در موارد غضب نگذارد غضب در باطن وى شعلهور گردد، يعنى در مواردى كه غضب نابجا مىخواهد در درون وى به ظهور برسد، خود را حفظ كند و هميشه سعه صدر داشته باشد و «حلم» را پيشه خود بگرداند، باطن خويش را قابل افاضات ربوبى ساخته است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «ان الرجل المسلم ليدرك بالحلم درجة الصائم القائم»(جامع السعادات، ج 1، ص 297) يعنى «شخص مسلمان با «حلم» درجه و منزلت كسى را دارد كه دائماً در حال صيام و قيام است».
و اين به معنى قبول دائمى افاضات ربوبى و عنايات خاصه الهى با داشتن صفت «حلم» است. چنين كسى مانند آن كسى كه دائماً در حال صيام در روزها و قيام و تهجد در شبهاست، در سير الى الله و حركت عبودى بوده، و در باطن على الاتصال مشمول افاضات ربوبى است؛ افاضاتى كه به شخص صائم و قائم بطور مداوم مىرسد و او را بالا مىبرد. يعنى باطن انسان با داشتن صفت «حلم» از صلاحيت خاصى برخودار مىشود كه بر اثر آن محل افاضات ربوبى مىگردد، آنهم على الاتصال و بطور مداوم.
و از حضرت سيد الاولياء اميرالمؤمنين سلام الله عليه نقل مىشود كه فرمود: «ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، ولكن الخير أن يكثر علمك و يعظم حلمك»(جامع السعادات، ج 1، ص 298) يعنى «خير، اين نيست كه مال و فرزندان تو زياد باشد، وليكن خير اين است كه علم تو زياد، و حلم تو بزرگ باشد».
سالك اگر غضب نابجا را از خود دور كند، صاحب صفت فاضله «حلم» و «كظم غيط» باشد، خداى متعال او را با داشتن اين صفت، از خطرات شيطانى و نفسانى، و از لغزشها و ضلالتها حفظ مىكند. و اين هم بدان معنى است كه باطن سالك با داشتن اين صفت، در أمن الهى قرار مىگيرد، و در حفظ و أمان ربوبى مىباشد، و در نتيجه، از دخالتهاى نفس و شيطان، و از خطرات آنها مصون مىگردد.
پيداست كه اين براى يك سالك در طريق سلوك كه طريق پر مخاطرهاى است، يك نعمت بزرگ و يك موفقيت بسيار