كه نيل حاسد به آن بدون بيرون رفتن آن از دست محسود، امكان نداشته باشد.
سوم: در عين همان نعمت يا امتياز كه براى محسود هست نظر نداشته باشد، بلكه، دوست بدارد نظير آنرا داشته باشد، وليكن آنجا كه نظير آن به وى نرسيد و محروم شد، براى اينكه تفاوتى بين او و بين محسود نباشد، آرزو كند كه نعمت يا امتياز از دست محسود نيز برود، و سعى هم بكند كه از دست او خارج شود.
چهارم: درست مانند سوم نظير همان نعمت يا امتياز را بخواهد وليكن چون محروم گشته است دوست داشته باشد كه آنچه محسود دارد نيز از دست بدهد، ولى به اقتضاى عللى، چه شرعى و چه غير شرعى، از سعى كردن در زوال آن از محسود، خوددارى كند.
بنابراين، سالك بايد تصميم بگيرد خود را از حسد در مراتب مختلف آن پاك كند، و بايد در تطهير خود از اين رذيله صعبالعلاج همت بلند داشته باشد، و بداند كه كنار زدن اين رذيله و توبه از آن به آسانى حاصل نمىشود و مجاهدت سخت و طولانى لازم است.
غبطه و تنافس، به معنى دوست داشتن و آرزو كردن آنچه ازنعمتها و امتيازهاى دنيوى براى ديگرى هست؛ در صورتى كه زوال آن از ديگرى را نخواهد، و مثل آنرا براى خود بخواهد، بظاهر اشكالى ندارد. يعنى اگر از طريق مشروع بخواهد به آن برسد، در اين صورت به عنوان يك امر مباح بى اشكال خواهد بود، ليكن براى سالكى كه سلوك به معنى كلمه را آغاز نموده و در تحصيل انقطاع الى الله مىكوشد، به لحاظ اينكه اين خواست و اين آرزو تعلقى از تعلقات، و خواستهاى از خواستههاى نفسانى و دنيوى است، به جاى خود حجابى از حجب خواهد بود، و با انقطاع الى الله منافات خواهد داشت، مگر اينكه بخواهد به وسيله آن نعمت و امتيازى كه آرزو مىكند، در جهت حضرت مقصود قدم بردارد.
ناگفته نماند كه تنافس در خصوص موفقيتهاى عبودى و كمالات معنوى، نه تنها بى اشكال است، بلكه، مطلوب و ممدوح نيز هست. اينكه انسان با ديدن و شنيدن موفقيتها و مجاهدات عبودى بندگان خوب خدا، و با ديدن و شنيدن مقامات و منزلتهاى الهى آنان آرزو كند كه همانند آنان باشد، و مثل آنچه آنان دارند به او نيز عنايت گردد، يك خصوصيت ممدوح براى انسان است، و سالك طريق بايد از اين تنافس برخوردار باشند.
اگر من و تو، و امثال ما محجوبان و محرومان، آرزوى «رحيق مختوم» ابرار را داشته باشيم و بخواهيم از آن شراب طهور جرعهاى بنوشيم و سيراب شويم، چه اشكالى دارد؟! در اين آرزو اشكالى نيست، اگر اشكالى باشد، در بى مورد بودن آن در خصوص من و تو خواهد بود.
مرحوم فيض كاشانى مىگويد:
(ديوان فيض) اصل چنين آرزوها و تنافسها، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه، آرزوها و تنافسها بايد فقط همينها باشد.
خداى متعال آنجا كه سخن از نعيم ابرار آمده است مىفرمايد: «يسقون من رحيق مختوم - ختامه مسلك و فى