مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 381
نمايش فراداده

خواهد بود.

و ناگفته نماند كه گفتنيها و ناگفتنيها در اين مقام بسيار زياد است، و براى آنچه گفتنى است هم متأسفانه شرايط نامساعد، و مجال هم ناممكن.

نكته‏اى سربسته

جمال محبوب و حسن او سالك را مجذوب، و دل را به سوى خود مى‏كشد، و جلال ومهابت جناب او سالك را كنار مى‏زند، رد مى‏كند و منع مى‏نمايد.

جذب او اميد ميدهد و به طمع مى‏آورد، و رد و منع او رهبت و هيبت را موجب مى‏گردد.


  • اگر نه باده غم دل زياد ما ببرد نهيب حادثه بنياد ما زجا برد

  • نهيب حادثه بنياد ما زجا برد نهيب حادثه بنياد ما زجا برد

(حافظ)

جذب او نظر سالك را به مغفرت و رحمت واسعه او، و به فضل و احسان بالاى او جلب ميكند و ردّ و منع او نظر وى را به كبريا و عظمت او معطوف مى‏گرداند.


  • دوش سوداى رخش گفتم ز سر بيرون كنم‏ گفت كو زنجير تا تدبير اين مجنون كنم

  • گفت كو زنجير تا تدبير اين مجنون كنم گفت كو زنجير تا تدبير اين مجنون كنم

(حافظ)

آنگاه كه مهابت و جلال او بر وجود سالك غلبه مى‏كند، رغبت و طمع خويش را در بعضى احوال نيز بى مورد مى‏بيند ،و گويى بايد فكر راه يافتن به جوار قدس او را براى هميشه كنار گذاشت ،وطمع لقا را از خود دور كرد. ليكن در همه حال بارقه اميد بر دل مى‏زند، و در حقيقت ،جذبات ربوبى وى را در مى‏يابد، و از نا اميدى باز مى‏دارد، و اميد مى‏دهد كه: «ولا تيأسوا من روح الله انه لا ييأس من روح الله الا القوم الكافرون» [1] و اين اميد، اميد مخصوصى است، نه اميد بر اينكه عبادت وى عبادت مناسب حضرت او باشد، بلكه، اميد بر اينكه مغفرت او شامل وى گردد، رحمت او به

[1]. سوره يوسف، آيه 87.