و از اينها فضيحت بارتر، مىبيند در عين اينكه چيزى از اين وظايف لازم عبودى را نمىدانسته و علم نمىكرده، و در عين اينكه مرتكب جرمها، و صاحب خطاها و لغزشهاى بىشمار بوده، با اين وصف، با كمال وقاحت، و جرأت و جهالت، بدون اينكه بداند چه مىگويد، دعوى طاعت و عبوديت داشته، و در محضر معبودى كه به همه چيز آگاه است اظهار بندگى نيز مىكرده است، و بر آن اصرار هم داشته ولااقل هر شب و روز در پنج وقت نماز خود مىگفته است كه: «اياك نعبد»!!.
مىبيند دعويهاى وى در مقام بندگى همه دعوى بى حقيقت، كذب، نفاق آلود،و استهزاآميز بوده است. و مىبيند عمرى به اين صورت گذرانده، و بار سنگينى از جرايم بر دوش كشيده است.
وحشت و اضطراب، نگرانى بسيار سخت، شرم بسيار كوبنده، و خوف شديدى وجودش را مىگيرد. حالتى براى او پيش مىآيد كه در وصف نيايد، و خود او مىداند و خداى او.
مىخواهد از خود مأيوس گردد، و هلاكت و خسران را براى خود مسلم بداند، و راهها را به روى خود بسته ببيند. ليكن نهى پروردگار كه فرموده است گناهان شما هر اندازه باشد مأيوس نبايد بشويد، نه تنها مانع از يأس او مىگردد، بلكه به او اميد نيز مىدهد كه روى به اعتذار آورد، وبا شكستگى و شرمندگى از يك سو، و اصرار و الحاح از سوى ديگر، از پروردگار خويش طلب مغفرت كند و به «استغفار» از گذشتههاى خود بپردازد.
توبه و استغفار اين مرتبه را به صورت كلى توضيح داديم، و مىشد به آن اكتفا كنيم. ليكن به لحاظ اهميت زياد آن براى سالكان طريق، بر آن شديم مختصر گويى را در اينجا مراعات نكنيم، و در حدى كه امكان دارد و لازم است، به شرح موضوع و بيان جزئيات نيز بپردازيم، شايد كه موجب بصيرت بيشتر گردد.
از آنچه گذشت، اين معنى روشن گرديد كه سالك در اين مرتبه از مراقبه از دو جهت موظف بر توبه و استغفار است :
اول: از جهت ترك شدن امور و وظايف اين مرتبه در خود همين مرتبه. به اين معنى كه اگر احياناً بر اثر سستى و مسامحه، و غفلت و نظاير آن، امرى از امور و وظايفهاى ازوظايف لازمه را ترك كرد، بايد فوراً و بدون اينكه به خطا وبه عبارتى به گناه خويش ادامه دهد توبه كند و به استغفار بپردازد، و با مراقبت كامل بر همه امور و وظايف، از تكرار آن، با استمداد از عنايات ربوبى، و توجهات حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين، اجتناب كند.
دوم: از جهت ترك شدن امور و وظايف اين مرتبه قبل از التزام به آنها. به اين معنى كه وى چون قبلا و در زمانهاى گذشته به آنها ملتزم نبوده و عمل نمىكرده است، در حقيقت ،كوتاهى مىكرده و گناهكار و مقصر بوده است، و بايد براى اين تقصيرها و گناههايش كه بسيار زياد هم بوده استغفار كند، آن هم استغفار طولانى و متناسب با آنها.
و حال در مقام شرح موضوع و بيان جزئيات براى طالبان جدى و آنان كه از اهل اين مرتبه از مراقبه مىباشند، گناهان اين مرتبه را به زبانى كه مفهوم جان و دل آنان است تفصيل مىدهيم، و توبهها واستغفارها را گوشزد مىكنيم. اميد است آنچه گفته مىشود به عقل جان راه يافته، و به گوش دل رسد.
قبلاً تذكر اين نكته را هم لازم مىدانيم كه، روى سخن در اين گفتهها با اهل سلوك، يعنى با كسانى است كه امور و وظايف اين مرتبه را مىشناسند و عملا به آنها ملتزم هستند، و حال و احوال، و حساب و كتابى دارند، نه با همه، و نه با آنان كه امثال نويسنده اين سطورند كه فقط به دانستن يا شنيدن و مطالعه كردن اين قبيل سخنان علاقه دارند، و از بحث و گفت و گوى در اين نوع مطالب خوشحالند، و به علم بى عمل قانع، و احياناً خود را با آن نيز راضى كردهاند، و در يك جمله، نه با غافلان و محجوبان. و اگر تو از دسته دوم باشى، چه بهتر كه اين مطالب، و بطور كلى اين نوشته را نخوانى كه خوب مفهوم نخواهد بود، ويا قابل قبول نزد تو. و چنانچه خواستى بخوانى، توجه داشته باش آنچه تو