مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 425
نمايش فراداده

روايات به وضوح مى‏گويد انسان در برابر فرصت حيات دنيوى كه به وى داده شده است مسئول است، و از وى سؤال خواهد شد كه ايام عمر خويش، و ساعات و لحظات را چگونه سپرى كرده، در چه چيز، و چرا؟ مخصوصاً ايام سلامت و جوانى را.

تو ديگر با اين حقايق عاميانه برخورد نمى‏كنى، و توجه دارى كه اينها يك سلسله حقايق وجودى و تكوينى است، نه قرارداد است، و نه اعتبار.

دور شدن ما از جوار حضرت معبود، و هبوط به عالم ماده و محبوس گشتن در تنگناى حجب مادى، و مدت محدودى مهلت داده شدن ما براى بازگشت به موطن اول، وحقايق ديگرى در اين بين، و ريزه‏كاريهاى بى‏شمارى كه در بيان نمى‏آيد، همه و همه حقايق وجودى و تكوينى است.

اين، يك واقعيت عينى و حقيقت است كه ما از جوار حضرت معبود دور شده‏ايم، و اين هم يك واقعيت است كعه در تنگناى حجاب ماده محبوس گشته‏ايم، و نيز، اين يك واقعيت و حقيقت است كه مهلتى به نام عمر دنيوى به ما داده‏اند كه همه آن را مصروف بازگشت به موطن اول كنيم. كما اينكه، اين هم يك واقعيت و حقيت است كه به اضافه عمر دنيوى امكانات لازم در اختيار ما گذاشته شده است، تا با بهره‏گيرى از آنها به اين سفر بپردازيم، و از آن جمله است قواى جسمى و روحى ما، و نيروى بدنى و فكرى ما.

حديث، حديث فراق بسيار تلخ، و دور و دراز است، و حديث مهلت براى آزمايش صادقان در عشق و طالبان وصال.


  • حيرت اندر حيرت است اى يار من اين نه كار توست نى هم كار من

  • اين نه كار توست نى هم كار من اين نه كار توست نى هم كار من

(دفتر پنجم مثنوى)

چه بايد كرد كه آن همه آيات قرآنى و اشارات آنها ناديده گرفته شده است؟!. نه داستان نهى از شجره را خوب دقت كرده‏ايم، و نه اقتراب به آن و هبوط به دنبال آن را، نه در حقيقت اين هبوط به تعمق پرداخته‏ايم، و نه در منظور از آن. نه در مفهوم اين مهلتى كه به نام عمر دنيوى به ما داده شده است فكر كرده‏ايم، و نه در مقصود از آن.؟