مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 442
نمايش فراداده

اگر بنابراين است كه قرآن مخاطبين خود را به فكر در حقايق سوق دهد، و به آنان سير فكرى در طريق توحيد و در طريق كمال دهد، و براى من و تو چنين نبوده و نيست، مسلماً اشكال بزرگى و يا اشكالاتى در جانب ماوجود دارد،لابد ماگوش شنوا و قلب خاشع نداشته و نداريم. گويى جماد بوده و هستيم، و يا بدتر، و چيزى كه نمى‏توان اسمى براى آن پيدا كرد!! يا به عبارت ديگر، گويى - العياذبالله - قرآن را قبول نداريم، يا نمى‏خواهيم قبول كنيم، و مانند بعضيها «سمعنا و عصينا» مى‏گوييم، و نه «سمعنا و أطعنا»!!.

پيداست كه اين علاوه بر اينكه جرم و خطاست، منشأ جرايم و خطاهاى زياد ديگر نيزخواهد بود، وتبعات ناگوارى را در پى خواهد داشت،و اين چيزى است كه اگر كمى تأمل كنيم مى‏فهميم. اگر به وضع عبودى دردآور خود شناخت خوبى داشته باشيم، مخصوصاً اگر جرايم وخطاها و ضلالتهاى گذشته خويش را خوب درك بكنيم، خواهيم فهميد كه ترك «فكر» به معنى صحيح آن چگونه منشأ اين وضع عبودى دردآور، و آن گذشته خسران بار گرديده است.

در هر صورت، براى اينكه بيشتر و بهتر بفهميم كه قرآن كريم براى به راه انداختن فكر انسانهاست، در آيه 29 سوره «ص» نيز دقت مى‏كنيم. در اين آيه هم خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد:

«كتاب أنزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوا الالباب».

يعنى «اين قرآن كتابى است پر بركات كه بر تو نازل كرديم تا در آيات آن فكر كنند، و عاقلان و صاحبدلان متذكر حقايق شوند».

اين كريمه مباركه نيز به صراحت مى‏گويد، قرآن كتاب پر بركات، و آيات آن بيان كننده دقايق واسرار ،وهدايت كننده به سوى حقيقت‏هاست، و اين كتاب را فرستاديم تا انسانها در آيات آن، و در آنچه آيات مى‏گويد فكر كنند، وبا اين سير فكرى پرده‏هاى جهل و غفلت، و وهم و خيال را كنار بزنند، و خود و جهان را در افق ديگر، و آنچنان كه بايد ببينند، و راه خود بشناسند و در پيش گيرند.

آيه شريفه با تعابير خاص،و با آهنگ مخصوصى كه دارد، براى روشن ضميران با معرفت، آن هم براى هر كسى به اندازه خود، حكايتها و هدايتها در بر دارد. كلمه «مبارك» كه به اصطلاح اهل زبان به صورت «نعت» براى «كتاب» است، گوياى اين حقيقت است كه قرآن كريم درياى حقايق و اسرار است، و بركات آن را نهايتى نيست، و هر چه در آن سير شود، انوار حقايق ظاهرتر مى‏گردد، و از هر بابى هزاران باب ديگر باز مى‏شود؛ تا جايى كه اسرار بى نهايت را عرضه كند، و هر كسى را به اندازه صلاحيت او سيراب بگرداند. جلمه «ليدبروا آياته» به دنبال اين توصيف كه از قرآن به عمل آمده است، ضرورت تدبر وفكر را گوشزد مى‏كند و اشاره بر آن دارد كه نبايد از «فكر» در آيات قرآن و در آنچه آيات مى‏گويد، غفلت شود كه اين كتاب مبارك از جانب خداى متعال براى همين منظور فرستاده شده است. و بالاخره، جمله«وليتذكر اولوا الالباب» خبر از اين مى‏دهد كه «فكر» در قرآن و در آنچه قرآن مى‏گويد، عاقلان را بيدار ميكند، و راه را به آنان نشان مى‏دهد.

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل، و ببين ازاين آيه چه مى‏فهمى؟! به حكم آيه شريفه، از كنار آيات قرآنى به غفلت گذشتن، وتلاوت يا شنيدن آنها و فكر نكردن در آنها، بر خلاف آن چيزى است كه خداى متعال از انزال قرآن در نظر گرفته است، و به عبارتى، بر خلاف خواست جناب اوست. حال بايد ديد آيا مى‏شود اين كار، جرم و خطا نباشد؟! و مى‏شود اين جرم و خطا براى انسان حرمانها و خسرآنهادر بر نداشته باشد؟! و نيز، مى‏شود پاى مؤاخذه ربوبى به ميان نيايد؟!.

اين دو مورد از آيات قرآن كه در اينجا به آنها اشاره كرديم، ناظر به «فكر» به معنى عام و مفهوم كلى آن بود يعنى فكر در خود آيات قرآنى، وفكر در مجارى گوناگونى كه آيات قرآن به فكر در آنها دعوت مى‏كند.

آيه 105 سوره مائده كه ناظر به «فكر خاص» يعنى ناظر به «فكر درخود» است، و قبلا در مقام توضيح امر ششم به آن اشاره شد نيز حكايت از اين مى‏كند كه ترك اين فكر هم جايز نيست، و به جاى خود از تقصيرات و خطاهاست، و موجب حرمان، خسران، و مؤاخذه است. دقت عميق در تعبير «عليكم أنفسكم» كه در همين آيه آمده است، ضرورى است.

آيه 8 سوره روم كه با لحن مخصوصى تأكيد بر «فكر در خود» دارد، و قبلا در