مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
باشد، چه شرايطى را بايد داشت، از چه چيزها بايد پرهيز كرد، چه چيزهارا براى كنار گذاشت، موانع را چگونه بايد از ميان برداشت، مراقب چه چيزها بايد بود تا سد راه نشود، تا خلل در كار به وجود نياورد، تا نتيجه را كمتر نكند، تا ما را به راهى نيندازد كه نيل به مقصود را ديرتر مىكند، و يا براى هميشه ما را از رسيدن به آن محروم مىسازد، ويا علاوه بر آن، حتى براى ما گرفتاريها نيزبه وجود مىآورد، و اشباه و نظاير اينها از امورى كه يكى دوتا نيست.در هر كدام از مقاصد دنيوى، و در همه آنها چنين فكرهايى داريم، و هيچ مقصدى از مقاصد دنيوى را پيدانمى كنيم كه به تناسب خود احتياج به «فكر» نداشته باشد. كما اينكه، هيچ طالبى را هم نمىيابيم كه در طلب مقصود دنيوى خويش، و در طريق نيل به آن به «فكر» نپردازد، و يا نيازى به فكر كردن نداشته باشد. و اگر به تناسب مقصودى كه دارد فكر نكند، و بىفكر، يا با فكر خام و ناقص اقدام كند، هم به مقصود نمىرسد، زحمتهايش ضايع مىگردد، و هم ممكن است علاوه بر اينها به ضررها و گرفتاريها نيز بيفتد. اين از يك سو، و از سوى ديگر، هم خود به لحاظ فكر نكردن يا ناقص فكر كردن خود را مقصر و سزاوار سرزنش و مؤاخذه مىداند، هم ديگران. هم خود بر خود خشم مىگيرد، هم ديگران. و اين چيزى است كه همه مىدانيم.وقتى در مقاصد پست دنيوى چنين است، چگونه مىشود در مقاصد عاليه، مخصوصاً در خصوص مقصد اعلى چنين نباشد؟! يعنى چگونه مىشود فكر نكردن، يا ناقص و سطحى فكر كردن موجب حرمانها و خسرانها، ضايع شدن زحمتها، ضررها و گرفتاريها نشود، ونيز، تقصير و خطا محسوب نگردد، و سرزنش و مؤاخذه به دنبال نداشته باشد؟!. (دقت شود) اشارتهاى قرآنى دربسيارى از آيات از اين حقيقت كه گفتيم خبر مىدهد. اگر دردقايق اشارات قرآنى تعمق داشته باشيم، به وضوح خواهيم فهميد كه ناديده گرفتن «فكر» و ترك آن در سلوك طريق توحيد، هم موجب حرمانها، خسرانها، گرفتاريها، و هلاكتها در درجات مختلف مىگردد، هم موجب ضايع شدن زحمتها در مراتب متنوع مىشود، هم خطا و تقصير به حساب مىآيد، و بالاخره، حسرت دردناك، و مؤاخذه اخروى را به دنبال خود مىآورد.البته بسيارى از مردم به اين حقيقت توجه نداشته و ندارند، و جهت آن هم دور افتادن از قرآن، و مهجور شدن حقايق قرآنى است. اگر به آيات قرآن برگردند، و در آنها تدبر لازم به عمل آورند، و مدلول اشارات و رموز را مورد دقت قرار دهند، در آنچه گفتيم ترديدى نخواهند داشت.قرآن براى به راه انداختن فكر انسانهاست نزول قرآن، وتبيين آن بتوسط پيامبر براى مردم، به اين منظور است كه انسانها به «فكر» بپردازند، تا بدانند از كجا آمدهاند، چگونه آمدهاند، در كجا هستيد، به كجا مىروند، و چگونه بايد بروند؟. آيه 44 سوره نحل را بخوان و خوب تدبر كن كه خطاب به رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم مىفرمايد:«... و أنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون».يعنى «... و قرآن را بر تو نازل كرديم تا به مردم آنچه را كه بر آنها فرستاده شده است بيان كنى، باشد كه آنان به فكر بروند و تفكر كنند».چه بهتر آيه شريفه را مكرر تلاوت كنيم، و هر چه مىتوانيم در آن دقت نماييم. آيه به صراحت مىگويد، كل قرآن، و تك تك آيات آن براى اين است كه من و تو، و هر مخاطب ديگرى را به سوى «فكر» و «تفكر» سوق دهد، و مىگويد، و من و تو، و نيز هر مخاطب ديگرى بايد با تلاوت يا شنيدن آيات آن به فكر برويم، و در آنچه بايد، به سير فكرى بپردازيم، تا به آنچه بايد، برسيم.حال اگر چنين نبود وچنين نشد، يعنى اگر قرآن و آياتش را تلاوت كرديم يا شنيديم، ولى به فكر نرفتيم، دقيقاً وظيفهاى را كه در اين مقام داشتهايم، و بسيار مهم هم بوده است، ناديده گرفتهايم، و رسم بندگى را زير پا گذاشتهايم، و راه خطا در پيش گرفته و به لغزش افتادهايم، و حرمان و خسران، و مؤاخذه مقام ربوبى را براى خود كسب كردهايم.