«عودوا ألسنتكم الا ستغفار فان الله تعالى لم يعلمكم الا ستغفار الا و هو يريد أن يغفرلكم». [1] يعنى: «زبانهاى خود را به استغفار عادت دهيد، زيرا كه خداى متعال استغفار را به شما تعليم نفرموده است مگر اينكه مىخواهد بر شما ببخشد».
تأمل عميق در اين بيان را به ارباب معرفت توصيه مىكنيم.
بنابراين، آنجا كه سالك سرتاپاى خود را جرم و خطا مىبيند، قصورات و تقصيرات خود را بى حد و حصر مىيابد، و در يك جمله، وجود خود راگناهى بيش نمىبيند، نبايد يأس به او روى بياورد، و از رحمت و مغفرت پروردگارش نااميد گردد، و يا شمول عفو و مغفرت بر خود را بعيد بشمارد، كه اين خود به جاى خود خطاست و تبعات هلاكت بارى دارد.
عفو و مغفرت را نهايت، و رحمت را حدى نيست، و يأس و نا اميدى پاى حد و حدود را به ميان آوردن، نامحدود را محدود ساختن، و بى نهايت را نهايت قايل شدن است، و خداى متعال از آنها پاك است. همه سخن در اين است كه بنده صادقانه برگردد، و دردمندان روى به حضرت غفار بياورد.
(حافظ)
او همه خير است، و همه خير از اوست جناب او همه رحمت است و غفران، و همه فضل است و احسان. آنچه از اوست، همه خير و خوبى است، وهر خير و هر خوبى از اوست.
باز كردن باب توبه و استغفار از اوست . توفيق توبه و استغفار هم از اوست. در مقام استغفار هر حالت خوبى مانند شكستگى و دردمندى، اصرار و الحاح، گريه و تضرع، و امثال اينها هم از اوست. قبول توبه و استغفار نيز از او، و شمول عفو و غفران هم از اوست.
من و تو هر چه ازمعرفت بالايى هم برخوردار باشيم، نمىتوانيم اين معنى را
[1]. بحار، ط ج، ج 93، ص 283.