از جمله امورى كه بهتر است سالك به منظور جلب رضاى حق، و قبول شدن استغفار انجام دهد، انفاق قبل از شروع به استغفار است.
با اين عمل از يك طرف در تزكيه باطن خود قدمى برداشته، و از طرف ديگر رضاى پروردگار متعال را به دست آورده است كه هر دو جهت زمينه را براى به اجابت رسيدن استغفار آماده مىكند. به بيان ديگر:
استغفار كننده كه طالب غفران ربوبى مىباشد، به دو چيز نياز دارد. اول: اجابت طلب از جانب خداى متعال و افاضه غفران. دوم: صلاحيت پذيرش از جانب خود و قبول غفران.
انفاق فى سبيل الله از يك سو به لحاظ اينكه موجب رضاى خدا مىگردد، زمينه را آماده مىكند براى اجابت طلب از جانب خدا، و از سوى ديگر به لحاظ اينكه باطن را تا حدودى از حب دنيا پاك مىسازد، زمينه باطن را آماده مىكند براى پذيرش غفران و قبول آن.
اشارات قرآنى و روايى به اين معنى هدايت مىكند، به شرط اينكه اشارتها را بيابيم و رموز را بفهميم.
از باب مثال: در آيه 103 سوره توبه خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها وصل عليهم ان صلاتك سكن لهم و الله سميع عليم».
يعنى: «اى پيامبر، از اموال مؤمنان صدقاتى اخذ كن، تا بدين وسيله آنان را از تيرگى حب دنيا و تعلقات آن پاك و پاكيزه سازى، و بر آنان دعا و طلب رحمت كن، دعاى تو موجب آرامش آنهاست، و خدا سميع و عليم است».
حضرتش را امر مىكند اول از آنها صدقات را بگيرد، و از اين راه نفوس آنها را تطهير و تزكيه كند، و سپس براى آنها از پروردگار متعال طلب خير و درخواست رحمت كند.
ارباب بصيرت را به تدبر در آيه شريفه، و دقت در نكات و دقايق آن توصيه مىكنيم.
اين، نمونهاى از اشارتهاى قرآنى بود. از آوردن موارد ديگر صرف نظر مىكنيم و به عهده اهل آن مىگذاريم.
و اينك اشارتى از روايات:
معاوية بن عمار از امام صادق صلوات الله عليه نقل مىكند كه فرمود:
«كان أبى اذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس، فاذا أراد ذلك قدم شيئاً فتصدق به وشم شيئاً من طيب و راح الى المسجد و دعا فى حاجته بما شاء الله». [1] يعنى: «پدرم - امام باقر سلام الله عليه - هر وقت از خدا حاجتى را مىخواست، در وقت زوال آفتاب مىخواست. هنگامى كه اراده اين امر مىكرد، چيزى قبلاً انفاق مىكرد، و بوى خوشى استشمام مىنمود، و به طرف مسجد مىرفت، و در خصوص حاجت خويش آنچه مىخواست دعا مىكرد».
روايت در خصوص همه حوايج، و همه درخواستها و دعاهاست، چه طلب
[1]. اصول كافى، ط ج، ج 2، ص 477.