دراينجا هم جمله «انه اواب» حكايت از بازگشت بعد از بازگشت حضرت داود عليه السلام در مقام عبوديت مى ند و معلوم است كه بازگشت مداوم آن حضرت معنى خاص خود را دارد، نه آن معنى را كه در توبه از حرامها هست، زيرا كه او علاوه بر عصمت، از جانب حضرت حق به خطاب «ياد داود انا جعلناك خليفة فى الارض» مخاطب گشته و در عشق و عبوديت و تسبيح حق از مقام بالاترى برخوردار بوده است كه در تصور ما نگنجد - عاشقان را هر زمان سو زيدنى است - و در يك جمله بايد گفت: سير در مدارج عبوديت، در حقيقت، بازگشت بعد از بازگشت به حضرت حق است و سايرين در اين مدارج، «أوابين» هستند كه على الاتصال مشمول غفران حق مىباشد: فانه كان للاوابين غفورا (آيه 25 سوره اسراء).
4- و بالاخره در خصوص سيد الانبياء و الرسل و نور الاولياء حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اذا جاء نصر الله و الفتح - و رأيت الناس يدخلون فى دين الله أفواجا - فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان تواباً» (سوره نصر) يعنى «اى پيامبر، وقتى نصرت خدا و فتح و پيروزى از جانب او آمد، و ديدى مردم دسته دسته در دين خدا داخل مىشوند، به تسبيح به حمد پروردگارت بپرداز و از او غفران بخواه، كه او بازگشت كننده با رحمت و غفران بر بندگان است».
اين سوره مباركه در اواخر عمر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و بعد از فتح مكه و انتشار اسلام نازل شده است. در اين سوره خداى متعال حضرتش را امر به تسبيح و استغفار مىكند. در روايات آمده است كه آن حضرت بعد از نزول اين سوره بسيار به تسبيح و استغفار پرداخته و به آن سو منصرف بود. مأمور شدن آن حضرت به تسبيح و استغفار، و حالات و رفتارش بحسب روايات وارده بعد از نزول سوره، حاكى از بازگشت خاصى بسوى حق و به حق است كه در اين بازگشت خاص غفران بخصوصى از پروردگار شامل حال آن حضرت گرديده است، بازگشتى كه در تصور من و تو نيايد و در فكر و وهم ما نگنجد،و يا اصولا در شعور احدى راه نيابد. ما و امثال ما معنى استغفار آن حضرت را با آن منزلتى كه داشته، نمىفهميم ؛ ولى هر چه باشد بازگشتى است به حق و قدم جديدى است در توحيد و عبوديت.
حضرتش نه تنها عصمت داشته، و نه تنها سيد همه انبياء و رسل و اولياء بوده و هست، بلكه، اولين تجلى حق و واسطه فيض او در همه هستى است و همه وجود از طريق حقيقت او ازحضرت پروردگار فيض وجود و هر فيض و عنايتى را مىگيرند. با چنين منزلتى، استغفار او كه نوعى بازگشت به جاى خود و به تناسب مقام اوست، معنايى يا معناهايى دارد كه خدا مىداند و خود او.
گفتهاند: توجه آن حضرت به امر هدايت انسانها به حكم رسالت، اگر چه آن هم به امر حق بوده، نسبت به مقام اصلى او در عبوديت كه مقام بالاترى بوده، نوعى انصراف از آن مقام محسوب مىشده و طبعاً در هنگام نزول سوره بلحاظ انجام يافتن امر هدايت، حضرتش مأمور به تسبيح و استغفار و اقبال به مقام اصلى گشته است كه براى خود بازگشتى است و غفرانى در بر دارد. و گفتهاند... هر چه بگويند، و هر چه بگوييم، مسئله همان است كه: توبه و بازگشت هر مقامى به تناسب آن، و توبه و بازگشت هر تائبى بحسب حال و منزلت عبودى اوست.
(دفتر دوم مثنوى)
مراتب و درجات توبه را از نظر آيات قرآنى و اشارات تا حدودى توضيح داديم. حال چه بهتر به بعضى از روايات،و سپس به قسمتى از بيانات عرفاى بزرگ و علماى سلوك نيز اشارههايى داشته باشيم، تا موجب بصيرت بيشتر براى سالكان طريق گردد.
در كتاب مصباح الشريعة، در باب هفتاد و نهم از امام صادق صلوات الله عليه در خصوص توبه و مراتب آن روايتى نقل مىكند كه به قسمتى از آن در اينجا اشاره مىكنيم.
«قال الصادق عليه السلام: التوبة حبل الله و مدد عنايته، ولا بد للعبد من مداومة التوبة على كل حال،