وى با ظلمانىترين حجابها محجوب مىباشد.
بنابراين، در مقام توبه از حرامها سالك بايد تصميم جدى بر ترك حرامها براى هميشه بگيرد وعملا تا آخر عمر به آنها نزديك نشود. و لازم است كاملا خود را در پناه خداى متعال قرار دهد و از اواستعانت بجويد، زيرا اگر عنايت خاص او نباشد، هرگز وى در اين امر موفق نخواهد بود و بر اثر اغواى شيطان و غلبه نفس اماره به نقض توبه گرفتار خواهد شد. او بايد دست به دعا برداشته و هميشه دعا بكند و با خضوع وخشوع كامل، و با تضرع و اصرار از خدا بخواهد كه به عصمت خود او را حفظ نموده و به حول و قوه خود توانايى ثبات در توبه را به او عنايت بفرمايد و او را از آنان قرار ندهد كه توبه خود را مىشكنند و باز به گناهها و هلاكتها باز مىگردند.
در همان دعاى صحيفه كه جملاتى از آنرا ذكر كرديم، در قسمت ديگر آنچنين مىخوانيم: «اللهم و انه لا وفاء لى بالتوبة الا بعصمتك، ولا استمساك بى عن الخطايا عن قوتك، فقو نى بقوة كافية، و تولنى بعصمة مانعة، اللهم ايما عبد تاب اليك و هو فى علم الغيب عندك فاسخ لتوبته، و عائد فى ذنبه و خطيئته، فانى أعوذبك أن أكون كذلك، فاجعل توبتى هذه توبة لا أحتاج بعدها الى توبة، توبة موجبة لمحوما سلف، و السلامة فيما بقى» يعنى «خدايا، و براى من وفاى به توبه و ثابت در آن نيست جز با حفظ تو؛ و توانايى خوددارى از خطاها وجود ندارد جز به توانايى تو. پس به من توانايى كافى عطا بفرما، و با عصمت باز دارندهاى مرا تحت نظر قرار بده. خدايا، هر بندهاى كه بسوى تو بازگشت نموده و توبه كند، در حالى كه او در علم غيب در نزد تو نقض كننده توبه خويش و برگشت كننده بر گناه و خطاى خويش است، پس من به تو پناه مىآورم كه اين چنين باشم. خدايا، توبه مرا توبهاى قرار ده كه موجب محو گناهان گذشته و موجب سلامتى از گناهان در آينده باشد».
ناگفته نماند كه وفاى به توبه و ترك عود به معصيت تا آخر عمر اگر چه ازاركان و شرايط تحقق توبه صحيح است وليكن اين بدان معنى نيست كه اگرتائب توبه راشكست، ديگر راه بازگشت ندارد و نمىتواند توبه بكند. باب توبه هميشه به روى انسان باز است و اگر توبه را بشكند و باز دوباره به توبه صحيح و داراى شرايط كه از آن جمله ترك گناه تا آخر عمر است موفق گردد، مسلماً از تائبين بوده و اميد اين هست كه مشمول عفو و مغفرت ربوبى بشود.
چيزى كه هست، اينكه توبه صحيح هر چه به تأخير افتد، فرصتها از دست مىرود و انسان هر چه لحظههاى عمر خويش را بدون موفقيت به توبه از دست بدهد، به همان اندازه ضرر مىبرد و مادامى كه توبه صحيح تحقق نيافته است در حقيقت در قدم اول سلوك كه توبه مىباشد معطل مىماند. اين از يك سو، و از سوى ديگر، هر اندازه زمان بگذارد، آثار سوء گناه در باطن بيشتر و ريشهدارتر و خطرناكتر گشته و طبعاً موفقيت به توبه صحيح را مشكلتر مىكند و خوف عدم موفقيت به آن زيادتر مىباشد. كما اينكه، اين خوف هم هست كه اجل برسد و شخص توبه نكرده از دنيا برود و در حالى كه وصف مخالفت با حق را با گناهانى كه انجام داده است با خود حمل مىكند با حضرت او مواجه گردد؛و اين، چيزى است كه چگونگى و دردناك بودن آن در تصور نگنجيد.
سوم ازاركان توبه عبارت است از اداى حقوق ديگران و جبران هر حقى كه از هر كسى و از هر مخلوقى تضييع گرديده است.
در اين زمينه هم سالك بايد جديت كامل نمود و گذشته خويش را بخوبى به ياد بياورد. او بايد دقيقاً به بررسى پرداخته و فكر بكند كه از اول بلوغ و بلكه قبل از بلوغ، يعنى از همان دوران طفوليت با چه كسى و با چه كسانى مواجه بوده و چه كسى را اذيت نموده، توهين كرده، مورد استهزاء قرار داده، تحقير و سرزنش نموده، به چه كسى ظلم كرده، و يا از چه كسى غيبت كرده و يا به او تهمت زده و در خصوص او بهتان گفته و به او افتراء بسته، و نيز به چه كسى تندى نموده و بر او خشم گرفته و يا او را ترسانيده و وحشت و نگرانى و اضطراب در دل او ايجاد كرده و يا موجبات حزن و اندوه او را فراهم نموده است، و همچنين، چه كسى و چه كسانى را از آنچه خير و صلاح و منفعت آنها بوده و ممانعت كرده و راه را به روى آنها بسته و به نوعى به