مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 8
نمايش فراداده

گفت بيزاريم جمله زين حيات كاو بود با خلق حى با حق موات چون بماند از خلق گردد او يتيم انس حق را قلب مى‏بايد سليم (دفتر دوم مثنوى)

تدبير امر و تفصيل آيات از جانب حضرت حق، همه براى اينست كه انسانها به توحيد برسند. حضرت حق مى‏خواهد با اين تدبير و تفصيل و با ارائه آيات در همه جا و در همه سو، حجابهاى جهل و شرك را از وجود انسانها كنار بزند، و مى‏خواهد در آيات و نشانه‏ها خود را و جمال و جلال خود را نشان دهد و دلها را به خود و بسوى خود جذب كند؛ و اين خود عنايتى است بس بزرگ.

حضرت حسين بن على سلام الله عليهما در دعاى عرفه مى‏گويد: «الهى علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار ان مرادك منى ان تتعرف الى فى كل شى‏ء حتى لا أجهلك فى شى‏ء» يعنى «پروردگارا، از پشت سر هم آوردن آثار و از پى در پى آوردن آيات و نشانه‏هاى گوناگون، به اين حقيقت رسيدم كه مقصود تو اينست كه در همه چيز، تو در نظرم آيى و تو را در همه چيز ببينم و چيزى و جايى نباشد كه تو را نبينم».

لحن و اشارتهاى بعضى ازآيات قرآنى و خطابات ربوبى در مقام بيدار نمودن انسانها از غفلت، لحنى ديگر و اشارتهاى ديگرى است. در اين قسمت از آيات با اسلوب خاصى مى‏خواهد انسان را به اين حقيقت متوجه بكند كه آنچه مطلوب فطرى و ذاتى دلهاست، اينها نيست كه دل داده‏ايد، و به همين دليل هم دلهاى شما انسانها با چيزى آرام نمى‏گيرد و باهيچكدام از آنها كه به اشتباه فكر مى‏كنيد مطلوب دل شماست، سكون نمى‏يابد و هميشه مضطرب مى‏باشد، زيرا كه بمطلوب ذاتى خود نرسيده و از او مهجور مانده است.

به انسانها نهيب مى‏زند و مى‏گويد: مطلوب همه دلها كه در فطرت آنهاست، جز حضرت حق و جز وجه حق نمى‏باشد، و سپس مى‏گويد: پس به كجا روى مى‏آوريد؟! چرا متوجه نمى‏شويد و فريب مى‏خوريد؟!

بعنوان نمونه: در آيه 3 سورها فاطر مى‏فرمايد: «يا ايها الناس اذكر و انعمة الله عليكم هل من خالق غير الله يرزقكم من السماء و الارض لااله الا هو فانى تؤفكون» يعنى «اى مردم متذكر نعمت خدا وعنايات او باشيد. آيا خالق ديگرى غير از او هست كه از آسمان و زمين به شما رزق مى‏دهد؟! جز او معبود و مطلوبى نيست، پس كجا روى آورده و فريب داده مى‏شويد؟!» و در آيه‏هاى 57 و 58 سوره يونس مى‏فرمايد: «يا ايها الناس قدجائتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين - قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفر حواهو خير مما يجمعون» يعنى «اى مردم، اين قرآن موعظه‏اى است از پروردگار شما كه بسوى شما آمده و شفاى دلهاى شما و هدايت و رحمت است از براى آنان كه ايمان مى‏آورند. اى پيامبر، به مردم بگو كه نظر شما به فضل و رحمت خدا دوخته شود و شادى دلهاى شما بايد با نيل به فضل و رحمت او باشد و بس، و اين براى شما بهتر است از آنچه براى خود جمع مى‏كنيد».

در اين دو آيه نيز با تعبيرات و لحن خاصى مى‏خواهد انسانها را به خود آورده و متوجه اين نكته بگرداند كه شفاى درد دلها و نيل آنها به مطلوب حقيقى خود، در توحيد و عبوديت و سلوك و انقطاعى است كه قرآن كريم ارائه مى‏كند و اينكه به اين سو و آن سو روى نياورند و بدانند كه شادى و آرامش دلها بمقتضاى فطرت آنها با وصول به حق و با فضل و رحمت اوست، و نه با آنچه بگمان خود بجهت آرامش و شادى دلها جمع مى‏كنند.

كدام غفلت و اشتباهى بزرگتر از اين است كه سخن دل و فرياد آنرا نفهميم و گمان كنيم كه اين يا آن را مى‏خواهد و براى آرامش وى اين و آن را به او عرضه نموده و مشغولش بگردانيم و با اينكه مى‏بينيم او با اين و آن آرامش نمى‏يابد، با اينهمه بكار خود تا آخر عمر خويش ادامه دهيم و دل را از مطلوب و مقصودش دور نگاهداشته و باز بداريم و با پايان يافتن فرصت و برچيده شدن بساط زندگى دنيوى نه اين و آن باشد تا بنحوى دل را به آنها مشغول بكنيم و نه راهى بسوى مقصود و مطلوب دل وجود داشته باشد، و در نتيجه با