مىفهمد.
البته با دقت و تعمق در توضيحى كه در اين مقام داشتيم، مىشود به بعضى از ابعاد اين اسرار پى ببرد. از جمله اينكه، وقتى انسان گناهى از گناهان خود را در پيشگاه خداى متعال به نظر مىآورد و در نظر خود مجسم مىكند و شرمنده مىشود و از طرفى هم مىترسد و از وضع خود در حال گناه منزجر مىگردد و ازخدا با اصرار و تضرع كامل طلب عفو و مغفرت مىكند و به اين امر ادامه مىدهد؛ در حقيقت، خود را در باطن امر از آن وضع و از آن عمل گناه كنار مىكشد و از آن دورى مىجويد و فاصله مىگيرد، و با اين دورى جستن و فاصله گرفتن از گناه گذشته، در باطن امر اين آمادگى را پيدا مىكند كه خداى متعال رابطه بين او و آن وضع و آن گناه را قطع نموده و آنرا از عالم باطنى وى، و به تعبيرى، از وجود او بر طرف كند و او را از آن پاك بگرداند. (دقت شود) در هر صورت، لازم است سالك به اين ركن اساسى در مقام توبه اهميت زيادى قائل بشود و در طلب عفو و مغفرت كاملا جديت كند و در اين مرحله چه بهتر سالك به دعاهاى واردهاى كه مناسب اين مرحله است مداومت كند، و نيز، در حال سجده با تضرع به استفغار بپردازد و با گفتن هر استغفارى همه گناهان و يا تك تك آنها را به نظر بياورد و طلب عفو و مغفرت بكند، و همچنين در غير سجده و در حالات ديگر از استغفار با تذلل و خشوع، غفلت نكند. چه بهتر ذكر «يا عفو يا غفور» را با حضور قلبى و با تذلل و استكانت در حالى كه گناهان خود را به نظر مىآرود، چه در سجده و چه در حالت ديگر، تكرار كند و زياد بگويد و با اين دو اسم خداى متعال را بخواند و بخواهد كه او را ببخشد و گناهان او را محو، و غفران خود را بر او عنايت بفرمايد.
حال، بعد از شرحى كه گذشت، به قسمتى از دعاى شانزدهم صحيفه سجاديه كه در مقام طلب عفو و مغفرت نسبت به گناهان است، اشاره مىكنيم: «و انما أو بخ بهذا نفسى طمعاً فى رأفتك التى بها صلاح امر المذنبين، و رجاء لر حمتك التى بها فكاك رقاب الخاطئين، اللهم و هذه رقبتى قد أرقتها الذنوب، فصل على محمد و آله و أعتقها بعفوك، و هذا ظهرى قد أثقلته الخطايا، فصل على محمد و آله و خفف عنه بمنك» يعنى «خدايا، من كه با اين گفتارم (سخنانى كه قبلاً ذكر مىكند) خودم را توبيخ مىكنم، براى اين است كه در رأفت تو طمع دارم، رأفتى كه امر گناهكاران با آن درست مىشود و مشكل آنان با آن برطرف مىگردد؛ و براى اين است كه به رحمت تو اميد دارم، رحمتى كه رهايى گردن خطا كاران با آن خواهد بود. پروردگارا، و اين، گردن من است كه گناهان آنرا به اسارت درآورده است، پس بر محمد و آل او رحمت بفرست و به عفو خود گردنم را از قيد و بند گناهان آزاد كن، و اين، پشت من است كه خطاها آنرا سنگين نموده است، پس بر محمد و آل او رحمت بفرست و با منت خود اين سنگينىها را برطرف بفرما».
دقت و تأمل در اين جملات و تعمق در معانى و حقايق نهفته در آنها را به عهده شما مىگذاريم و اميدواريم به اين نكته توجه داشته باشيد كه همه اينها و همه اين تعبيرات خاص به حقايق و واقعيتهايى در عالم درونى و آنسويى ناظر است و هر جملهاى و هر تعبيرى از حقيقتى خبر مىدهد. مثلا وقتى مىگويد«و اين، گردن من است كه گناهان آنرا به اسارت درآورده است» مسلماً به حقيقتى ازحقايق تكوينى در آن سو و در پشت پرده، اشاره مىكند و بايد تعمق كنيم كه يعنى چه؟. اميد هست با توجه به آنچه شرح آن گذشت، به گوشههايى از اين حقايق و واقعيتها پى ببريم.
امر ششم از اركان توبه در اول سلوك عبارت از اين است كه سالك در مقام لذت گناه و شيرينى آن، سختى طاعت و تلخى آنرا بر خود هموار كند و براى تطهير خود از تيرگيهاى گناهان گذشته بطورى كه لذت و شيرينى گناه را چشيده است، سختى و تلخى طاعت را نيز برخورد بچشاند.