(دفتر دوم مثنوى)
و چه بهتر كه براى رام كردن و شكستن نفس خويش طاعاتى را كه نقطه مقابل گناهان گذشتهاش مىباشد انتخاب كند، و به تعبير بعضى از علماى اخلاق و اساطين فن، خوب است كه طاعت از جنس معصيت باشد.
عالم عارف، حاج شيخ محمد بهارى قدس سره در ضمن بيات خود در باب توبه، در اين مقام مىگويد: «بارى خوب است در توبه اينكه طاعت از جنس معصيت باشد، مثلا اگر سفر معصيت كرده، مبدل به سفر طاعت بنمايد، و نحو ذلك مما يطول ذكر من الامثله».
البته اين امر، يعنى به جاى لذت گناه و شيرينى آن سختى و تلخى طاعت از حق را بر خود هموار نمودن در مقام توبه، معنى بسيار وسيعى دارد. كسى كه توبه مىكند و گناهانى را كه انجام مىداده ترك مىنمايد و تا آخر عمرش به آنها نزديك نمىشود، در حقيقت در خصوص هر يك از اين گناهان كه ترك مىكند و از آن اجتناب مىورزد، به خواسته نفس خويش على الاتصال جواب رد مىدهد و از امر پروردگارش اطاعت مىكند؛ و اين براى خود سختى و تلخى دارد و طبعاً چنين كسى عوض لذتى كه قبل از توبهاش از گناه مىبرده، سختى مخالفت با نفس و طاعت از حق را بر خود همواره مىنمايد و به جاى شيرينى گناهان گذشته، تلخى ترك گناه را بر خود مىچشاند. علاوه بر اين، او بايد براى شكستن نفس و براى تطهير بيشتر خود از آثار نفسانيت، خود را به طاعاتى وادار كند كه براى او سخت است و جبران كننده گذشته و رام كننده نفس مىباشد، چه اين طاعات از جنس گناهان گذشته، يعنى نقطه مقابل آنها باشد، و چه از جنس آنها و نقطه مقابل آنها نباشد.
در اينجا به بيان اجمالى رمز اين امر مىپردازيم تا موجب بصيرت بيشتر طالبان معرفت، و وسيله تذكر سالكان طريق باشد.
بطورى كه قبلاً اشاره كرديم، اصل عبوديت و حقيقت آن، راه فناء را در پيش گرفتن، خود و رسوم «خودى» را كنار گذاشتنن، و با طى مراحل فناء و تكميل آن، از خود بكلى رها شدن و در حضرت مقصود فانى گشتن است. از همان وقتى كه حركت عبودى، يعنى سير الى الله شروع مىگردد و تكبير عبوديت گفته مىشود، خود كنار گذاشتن و از خود گذر نمودن نيز شروع مىشود.
(دفتر سوم مثنوى)
طاعت از حق در اوامر و نواهى، و دل برداشتن از همه هواهاى نفسانى و ترك آنها، و بالاخره، سير در مدارج توحيد و فناى وصفى و فعلى و ذاتى، و در نهايت، فناء فى الحق با فناء عن الفناء، همه و همه را اگر بخوبى مورد دقت قرار بدهيم، به اين حقيقت پى مىبريم كه عبوديت در ابتدا و در اول امر با كنار زدن خواست خود شروع مىشود، و بتدريج كاملتر گشته و به كنار گذاشتن رسوم خود منتهى مىگردد، و در آخر با نجات يافتن از وجود موهوم «خود» به كمال مىرسد.
اول عبوديت، كنار زدن «خواستههاى خود» و آخر آن، كنار زدن «خود» است. (دقت شود).