مسئله مهم ديگرى كه در مرحله اول توبه مطرح است و سالك بايد به آن توجه داشته باشد، مسئله توبه از رذايل اوصاف و اخلاق است.
سالك به مقتضاى اجتناب از مبعدات در طريق، موظف بر كنارهگيرى از رذايل اوصاف و اخلاق و خصلتها مىباشد. وى اين حقيقت را در درون خود با هدايت ربوبى مىيابد كه با آلودگى باطن به اوصاف رذيله و اخلاق مذمومه، هرگز نمىتوان به جوار قدس حضرت مقصود راه يابد. او به اين سر پى مىبرد كه رذايل اوصاف و اخلاق در اصل، يك سلسله رنگهاى جهنمى در روح انسان است و از جنس جهنم و عالم خبيثهاست و نمىشود با حمل اين رنگها با خود، به سوى عالم قدس و طهارت، به سوى عالم طيبها به سوى عالم بهاء و جمال، به سوى بهشتها، و در تعبير روشنتر، به سوى حضرت حق و به سوى جوار او حركت نمود و وارد آن جوار شد.
سالك وقتى صادقانه قدم در طريق گذاشت، همه چيز بتدريج براى او معنى پيدا مىكند او ديگر مانند عامه مردم نيست كه حقايق را ساده بگيرد و واقعيتهاى هستى را سهل بشمارد. او ديگر مانند جهال نيست كه تصور كند مسئله قرب حق و جوار او، و مسئله لقاى حق و شهود او و مسئله بهشتها و عوالم نور، مسئله ساده و بى حساب و كتاب است و مىشود با حمل آلودگيها و رذايل، و با حمل خصوصيات جهنمى با خود، به قرب حق و جوار او و به بهشتها و عوالم نور و بهاء، نايل آمد و به آنجا راه يافت.
(دفتر چهارم مثنوى)
او با استفاده از اشارات آيات و روايات با كمال وضوح به اين حقيقت مىرسد كه اوصاف و اخلاق و خصلتها يك سلسله واقعيتها در وجود انسان و درروح او هستند و قسمتى از موجوديت واقعى و آنسويى وى را تشكيل مىدهند، و همانها هستند كه قسمتى از نعمتهاى و بهجتها و جمالها و كمالها و حيات طيبه و بهشتى، و يا قسمتى از آتشها و گرفتاريها و ظلمتها و وحشتها و فقدانهاى اخروى و جهنمى انسان را مىسازند.
موجوديت اخروى يك انسان عبارت است از مجموع عقايد و افكار، اوصاف و اخلاق، و اعمال و حركات او و آنچه از اين قبيل است، و نه چيزديگر. يعنى عقايد حقه و افكار صحيح، اوصاف و اخلاق حسنه، و حركات و اعمال صالحه، تشكيل دهنده موجوديت الهى و بهشتى در آخرت، و به عكس، عقايد و افكار باطله، اوصاف و اخلاق رذيله، حركات و اعمال ناصالح، تشكيل دهنده موجوديت جهنمى در آخرت هستند.
اين بدان معنى است كه رذايل اوصاف و اخلاق، مانند حسد، بخل، حرص و طمع، خشم، ترس، سوء ظن، كينه و