مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عداوت، رياست‏طلبى، و صفات رذيله ديگر، خصوصيات و مسائل جهنمى هستند و به آنجا بر مى‏گردند. از آنجا هستند و به همانجا بازگشت مى‏كنند پيداست آن كس كه حامل آنهاست، همانها او را بسوى عالم خود كه جهنمهاست مى‏برند و به آن سو مى‏كشند. (دقت شود).




  • اصل كينه دوزخ است و كين تو
    چون توجزو دوزخى هين هوش دار
    ور تو جزو جنتى اى نامدار
    تلخ با تلخان يقين ملحق شود
    كى دم باطل قرين حق شود



  • جزو آن كل است و خصم دين تو
    جزو سوى كل خود گيرد قرار
    عيش تو باشد چو جنت پايدار
    كى دم باطل قرين حق شود
    كى دم باطل قرين حق شود



(دفتر دوم مثنوى)

آنان كه صفات رذيله و اخلاق مذمومه را با مجاهدت از وجود خود بر طرف نموده و كنار مى‏زنند و به جاى آنها صفات فاضله واخلاق حسنه را كسب مى‏كنند، يعنى صفات و اخلاق رذيله را مبدل به صفات و اخلاق فاضله مى‏نمايند، در باطن امر و در آن سو، آتشها و عذابها و وحشتها را از خود كنار زده و خود را از قسمتهايى از جهنم نجات ميدهند و به جاى آنها از نعمتها و لذتها و ابتهاجهاى بهشتى برخوردار مى‏گردند. (دقت شود).

و همين طور است درباب عقايد و افكار، نيات و مقاصد، حركات و اعمال.

در اينجا به اشعارى از مولوى، اگر چه تا حدودى طولانى است، اشاره مى‏كنيم و در نكات موجود در آنها كه مستفاد ازاشارات است به دقت مى‏پردازيم.




  • مؤمنان در حشر گويند اى ملك
    مؤمن وكافر بر او بايد گذار
    نك بهشت و بارگاه ايمنى
    پس ملك گويد كه آن روضه خضر
    دوزخ آن بود و سياستگاه سخت
    چون شما اين نفس دوزخ خوى را
    جهدها كرديد تا شد پر صفا
    آتش شهوت كه شعله مى‏زدى
    آتش خشم ازشما هم حلم شد
    آتش حرص از شما ايثار شد
    چون شما اين جمله آتشهاى خويش
    چون شما اين جمله آتشهاى خويش



  • نى كه دوزخ بود راه مشترك
    ما نديديم اندرين ره دود و نار
    پس كجا بود آن گذرگاه دنى
    كه فلا نجا ديده‏ايد اندرگذر
    بر شما شد باغ و بستان و درخت
    تتشى گبر فتنه جوى را
    نار را كشتيد از بهر خداى
    سبزه تقوى شد و نور هدى
    ظلمت جهل از شما هم علم شد
    و آن حسد چون خار بد گلزار شد
    بهر حق كشتيد جمله پيش پيش

    چون شما اين جمله آتشهاى خويش




/ 490