حب آنها از اين جهت نيز به تنها مذموم نيست، بلكه، ممدوح هم هست. و اصولا حب آنها و عشق به آنها از اين رهگذر، از باب حب حق، يعنى از لوازم و آثار حب حق است ،نه از باب حب دنيا و حب اغيار. حب جمال وجه و جلال وجه است. نظر در آنها با اين لحاظ، نظر به وجه حق در مر آتهاست ،و نه نظر در مرآتها، اگر چه مرآتها هم به جهت اينكه فقط مرآت هستند و جمال و جلال وجه او را نشان مىدهند، نه اينكه خود را مطرح
(حافظ شيرازى)
وقتى در قرآن كريم مىخوانيم «فأينما تولوا فثم وجه الله» (آيه 115 سوره بقره) يعنى «پس به هر سو روى آوريد، همانجا وجه حق را خواهيد ديد» و با كمال وضوح اين حقيقت را مىفهميم كه هر سو و هر چيزى، مظهر و مرآت وجه اوست؛ چگونه مىتوانيم موجودى از موجودات و مخلوقى از مخلوقات را از اين نظر كه مرآت است و وجه حق را نشان مىدهد، بد بدانيم؟! و چگونه مىتوانيم حب آنرا از اين نظر كه وجه حضرت مقصود را در آن مىبينيم، حب غير حق به حساب آوريم؟! و مگر نه اين است كه هر يك از آنها براى شاهدان مشتاق، از جمال وجه و جلال آن حكايتى دارند؟!.
(حافظ شيرازى)
و نيز، وقتى در مناجات روز عرفه حضرت سيدالشهداء حسين بن على صلوات الله عليه مىخوانيم كه «الهى علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار أن مرادك منى أن تتعرف الى فى كل شىء حتى لا أجهلك فى شىء» يعنى «خدايا، از پشت سر هم آمدن آثار، و از جابجا شدن اطوار، دانستم مقصود تو اين است كه در هر چيزى خودت را به من بشناسانى، تا جايى كه در همه چيز فقط تو را شاهد باشم»، و با روشنى از اين جملات مىفهميم كه مقصود خداى متعال از ايجاد هر چيزى بدون استثناء، نشان دادن و شناساندن خود براى شاهدان است، و هر چيزى جز مجلا و مظهر او نيست؛ چگونه مىتوانيم موجودى را از اين نظر كه جناب او با آن براى شاهدانش تجلى مىكند و جلوهگاه اوست، بد بدانيم؟!.
بنابراين، دنياى مذموم، و دنيايى كه حب آن از رذايل مهلكه است، خود موجودات نيست، بلكه، خوش بودن و لذت بردن از آنها، آنهم خوشى و التذاذى كه به اين زندگى بر ميگردد، دنياى مذموم است. اگر در اشارات آيات و روايات وارده تعمق كنيم، به همين حقيقت كه گفتيم مىرسيم. براى رسيدن به اين حقيقت كافى است فقط در اين دو آيه دقت بنماييم:
يكى آيه 43 سوره فرقان كه مىفرمايد: «أرأيت من اتخذ الهه هواه أفأنت تكون عليه وكيلا» يعنى «اى پيامبر، آيا مىبينى آن كس را كه هواى خود رامعبود خويش اتخاذ نموده است؟! آيا تو مىخواهى وكيل او بوده و نجاتش دهى؟!» و ديگرى آيه 23 سوره جاثيه كه مىفرمايد: «أفرأيت من اتخذالهه هواه و أضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله أفلا تذكرون» يعنى «اى پيامبر، آيا مىبينى آن كس راكه هواى خود را معبود خويش اتخاذ كرده است و با اينكه علم دارد، با اين همه راه ضلالت را انتخاب نمده و خدا هم او را در ضلالت رها كرده و بر گوش و بر دل او مهر زده و بر چشم او پرده انداخته