مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 132
نمايش فراداده

پارلمان ابليس

 شياطين و همكاران و اعوان و انصار ابليس روزى مجلس شورايى تشكيل دادند و درباره سيرجهان و خطرها و فلسفه‏هايى كه براى آينده تصور مى‏كردند و ترس و وحشتى كه از تزلزل اركان شيطنت و سياستهاى شيطانى و وقوع حوادثى كه منتهى به سقوط حكومتشان خواهد شد بحث كردند، و در موضوع اهمّيّت اين مخاطرات و نتايج حاصله از آن به مذاكره و شور پرداختند.

يكى از شياطين در زمينه خطرهاى حكومت جمهورى بحث كرد و در اهمّيّت اين خطر داد سخن داد. دومى گفت:

از جمهورى وحشت نداشته باش، زيرا حكومت جمهورى جز روپوشى از رژيم ملوكيت نيست و اين ما بوديم كه لباس جمهوريت را بر اندام ملوكيت پوشانديم، زيرا احساس كرديم كه بشر بيدار شده است و به مقام و منزلت خودش پى برده است و ترسيديم كه در برابر رژيم ملوكيت شورشى بزرگتر برپا شود كه عاقبت خوبى نداشته باشد.

بدين سبب مردم را با بازيچه جمهوريت سرگرم كرديم و ديگر براى امرا و پيشوايان عنوانى قائل نشديم.

البته ملوكيت منحصر در اين نيست كه قدرت در وجود شخص معينى متمركز شود يا شخص معلوم و مشخصى قدرت را در دست گيرد، بلكه ملوكيت عبارت از اين است كه انسان كل بر ديگرى باشد و بر دارايى ديگران تسلط يابد، چه اين تسلط بر ملتى باشد، و چه بر فردى. مگر رژيم حكومت غرب را به دقت مطالعه نكرده‏اى و نمى‏بينى كه چه ظاهر زيبا و درخشانى دارد، در صورتى كه باطن آن از باطن چنگيزخان تاريكتر است!

ديگرى گفت:

مادامى كه روح استعمار و استعباد باقى است اهمّيّت ندارد، اما نظر نماينده محترم در مورد اين فتنه و مخمصه عظيمى كه آن يهودى معروف، كارل ماركس، ايجاد كرده و با اينكه پيغمبر نيست مع‏ذلك كتاب سرمايه را كه نوشته است پيروان او آن را مقدس مى‏دانند چيست؟

‹‹ آيا توجه داريد كه چه انقلابى و چه شورش و عصيانى در جهان برپا كرده و چگونه بندگان را عليه آقايان و اربابان برانگيخته است تا جايى كه مبانى امارت و آقايى را متزلزل كرده است؟

ديگرى رئيس مجلس را مخاطب قرار داد و گفت:

جناب آقاى رئيس!

هرچند جادوگران اروپا همه مريدان مخلص شما هستند، ليكن من به هوش و فراست آنها اعتماد ندارم.

آرى، اين سامرى يهودى نسخه ثانى مزدك (پيشواى اشتراكى ايرانى) است، كه يك رشته قواعد و مقررات آورد و حشرات را به جنبش درآورد، تا جايى كه گداها عليه ملوك قيام كردند و همه كارها وارونه شد.

ما به اهمّيّت اين جنبش اشتراكى توجه نكرديم و حالا كار به جايى كشيده است كه امر مشكل شده و مفاسد آن همه را فراگرفته است و كره زمين از ترس فتنه و مخمصه‏هاى اين حادثه كه فردا دامنگير بشر مى‏شود به خود مى‏لرزد.

آقا! اين جهانى كه بر آن حكومت مى‏كرديد، عليه شما شورش خواهد كرد و نظامات و مقررات اين جهان به كلى وارونه خواهد شد!

آن گاه رئيس مجلس (ابليس) شروع به سخنرانى كرد و گفت:

زمام اختيار جهان در دست من است و هرطور كه بخواهم دنيا را اداره مى‏كنم. وقتى كه ملل اروپايى مانند سگ به جان يكديگر بيفتند و مانند گرگ يكديگر را بدرند و همين كه يك رشته دستورها و تعليماتى را در گوش پيشوايان سياسى اروپا و كشيش‏هاى بزرگ كليساها فرو خوانم تا عقلشان را از دست بدهند و ديوانه شوند، حوادث عجيبى روى خواهد داد.

اما آنچه درباره جامعه اشتراكى (كمونيسم) گفتيد، به شما اطمينان مى‏دهم آن پارگيهايى را كه فطرت انسان ميان افراد مختلف ايجاد كرده است منطق مزدكى و به عبارت ديگر فلسفه كمونيسم نمى‏تواند رفو كند، و در هر صورت من از اين كمونيست‏هاى مطرود و مردود و از اين گدايان سفيه احمق نمى‏ترسم.

اگر بترسم، فقط از آن ملتى خواهم ترسيد كه پيوسته شراره حيات و روح استقلال در خاكستر آن پنهان است و هنوز در ميان آن ملت مردانى يافت مى‏شوند كه در شب به جاى اينكه در بستر راحت بخوابند، پيشانى روى خاك مى‏گذارند و تا سحرگاه اشك چشم بر رخسارشان جارى است؛ و اين نكته بر افراد بصير و هوشيار مخفى نيست كه فتنه و مخمصه آينده در وجود كمونيستها نيست، بلكه مصيبت و مخمصه آينده در وجود اسلام است و بس!