اصل موضوع اين است كه يك نوع وجد و جذبهاى در ابن صياد ملاحظه مىشد كه طرق مختلف و جلوههاى گوناگون آن نظر پيغمبر(ص) را جلب كرد. رسول اكرم(ص) او را آزمود و پرسشهايى از او فرمود، و به طرق مختلف او را در معرض امتحان قرار داد.
يك بار اين جوان مشغول زمزمههايى بود و چيزهايى را به زبان مىراند، پيغمبر(ص) پشت درختى پنهان شد تا زمزمههاى او را بشنود ولى مادر اين جوان كه در همان نزديكى بود، او را از نزديك شدن پيغمبر(ص) آگاه ساخت، لهذا ابن صياد آن روشى را كه تعقيب مىكرد تغيير داد. آنگاه حضرت فرمود كه اگر اين زن، پسرش را به همان حال گذاشته بود، مطلب روشن مىشد.
سپس مرحوم اقبال(ره) در دنباله اين بحث چنين مىگويد: عدهاى از اصحاب پيغمبر(ص) كه در ضمن رسيدگى و تحقيق اولين مطالعه روانى در تاريخ اسلام حضور داشتند و با كمال توجه و دقت اين واقعه مهم را ثبت و ضبط كردند، به كلى از درك معناى اين وضع عاجز ماندند و آن را بر اساس همان طرز فكر ساده و معصومانهاى كه داشتند، سوء تعبير كردند.
رسالت تصوف در اسلام به اين صورت درآمد كه براى تحقيقات و آزمايشهاى عرفانى نظم و ترتيبى برقرار كند.(29) گو اينكه بايد اعتراف كرد كه ابن خلدون تنها مسلمانى بود كه در اين زمينه با يك روح كاملاً علمى وارد شد.
اما بايد دانست كه رياضتهاى درونى و آزمايشهاى روانى يكى از منابع دانش و معرفت بشرى است، زيرا مطابق تعليمات قرآن كريم ملاحظه مىشود كه براى كسب دانش و معرفت دو منبع ديگر، يكى طبيعت و ديگرى تاريخ وجود دارد، و در پرتو استفاده از اين سه منبع دانش و معرفت، روح اسلام به بهترين صورتى جلوهگر مىشود.
29- نظم و ترتيب در آزمايشهاى عرفانى دستگاه تصوف همان مراحلى است كه براى سالك در نظر گرفتهاند و وظايفى را بر عهده سالك قرار دادهاند تا مراحلى را طى كند و به كمال مطلوبش برسد.