مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


 
 با توجه به اين معانى مى‏گوييم كه در ميان معدودى از افراد بشر، انرژى روحانى يا نيروى روانى به
صورتى توسعه و تكامل مى‏پذيرد كه من آن را به‏عنوان ‹‹ شعور يا وجدان نبوت ›› تعبير مى‏كنم و اين
معنى موجب آن مى‏شود كه هر فردى بتواند در طرز تفكر و انديشه و طريق عمل و انتخاب مسلك و روش از آن
استفاده كند، زيرا قبل از وقت، زمينه‏هاى فكرى و قضاوتهاى آماده‏اى براى اشخاص مهيا كرده‏است و
نمونه‏هايى را در دسترس همگان گذاشته است و اين جريان به نفع اشخاصى است كه از آن بهره‏مند
مى‏شوند.

به هرحال، دستگاه حيات به نفع خودش، با پيدايش عقل و عوامل ذهنى از تشكل و رشد طرق وجدانى غير عقلى و
غير استدلالى كه انرژى روانى در دوران اول تكامل بشرى، آن را به منصه ظهور و بروز گذاشته بود، حالا
جلوگيرى مى‏كند؛ به اين بيان كه انسان در بادى امر، تحت تأثير حكومت عاطفه و غريزه است.

ولى عقل فعال
و رهنما كه به تنهايى انسان را مالك و حاكم بر محيطش قرار مى‏دهد، سرمايه موفّقيّت است و همين كه يك
بار به وجود آمد بايد به وسيله رشد و پيشرفت ساير طرق دانش و معرفت تقويت شود.

در دورانى كه بشر بالنسبه حالت بدويت داشت و كم و بيش محكوم به تخيل و تصور بود، نظامهاى فلسفى عظيم
و مهمى به وجود آورد، ولى نبايد فراموش كنيم كه اين نظام‏سازيها در قديم فقط كار افكار معنوى بود و
بيشتر از اين كارى نمى‏توانست انجام دهد كه روشهاى عقايد مذهبى مبهم و رواياتى را وضع كند، ولى
توانست براى اوضاع و احوال و احتياجات حيات حس و شهود راهى نشان دهد.

وقتى كه از اين ديدگاه به مطلب توجه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه پيغمبر اسلام(ص) بين عالم قديم و جهان
جديد قرار گرفته است، يعنى تا جايى كه مطلب مربوط به منشاء وحى و الهام اوست، وجود او متعلق به عالم
قديم است و جايى كه موضوع مربوط به روح وحى و الهام او مى‏شود، متعلق به جهان جديد است.

حيات در وجود
او، منابع دانش و معرفت ديگرى را متناسب با مسير جديد كشف مى‏كند، و من اميدوارم بتوانم به صورت
رضايت‏بخشى براى شما ثابت كنم كه پيدايش اسلام يعنى پيدايش ذهن يا عقل فعال.

مسئله نبوّت در اسلام به جايى مى‏رسد كه حد كمالش را احراز مى‏كند و اين كمال به جايى منتهى
مى‏شود كه خود را نيازمند آن مى‏داند كه به مسئله نبوّت پايان دهد و ختم آن را اعلام كند.

اين جريان
شامل اين معنى دقيق است كه از اين به بعد سر رشته‏هاى حيات، نبايد در دست افراد معين و مشخصى باشد و
بشر براى اينكه از منابع وجدان و شعور نهايى خود كاملاً استفاده كند بايد اختيارش به خودش واگذار
شود. القاى عنوان رهبريهاى روحانيت ارثى و همچنين خلافت و امامت و سلطنت موروثى در اسلام، ارشاد و
ارجاع دائم و ثابت قرآن به عقل و تجربه و عبرت و تأكيد به اينكه طبيعت و تاريخ دو منبع كسب دانش و
معرفت بشرى است جمعاً وجهه‏هاى مختلف همان فكر خاتميت است.

بايد توجه داشت كه منظور و مقصود از اين
فكر، اين نيست كه فعاليتها و مجاهدتها و رياضتهاى روحانى و عرفانى كه از لحاظ كيفيت با فعاليتها و
مجاهدتهاى روحانى پيغمبر(ص) فرقى ندارد و يك حقيقت حياتى است، ديگر قطع شده و پايان يافته است.

واقع امر اين است كه قرآن انفس و افاق را به عنوان منابع دانش و معرفت تلقى مى‏كند، به اين توضيح كه
خداوند آياتش را ضمن فعاليتها و مجاهدتهاى درونى و برونى به انسان نشان مى‏دهد، و اين وظيفه انسان
است كه از كليه جهات و مراتب ثمربخش استعداد و لياقت استفاده كند.

بنابراين نبايد اين طور فرض شود كه
منظور از فكر خاتميت اين است كه مقدرات نهايى حيات، عبارت از اين است كه عقل جايگزين احساسات شود.

چنين چيزى نه امكان‏پذير است و نه مطلوب. ارزش عقلى اين فكر اين است كه تمايلى در دستگاه حيات وجود
دارد تا وضع حساس و مستقلى به سوى فعاليت و مجاهدت روحانى و معنوى فراهم كند و به وسيله ايجاد اين
عقيده بفهماند كه دوره قدرت و امتياز صاحبان قدرتهاى فردى كه مدعى داشتن مقام مافوق‏الطبيعه
هستند، در تاريخ بشر به سر آمده است.

اين نوع عقيده از نظر روان‏شناسى داراى نيرو و قدرتى است كه جلوى پيشرفت آن نوع قدرتها را مى‏گيرد
و نيز مأموريت و خاصيت اين فكر اين است كه رشته‏هاى جديدى از دانش و معرفت را در معرض استفاده قواى
ذهنى و عقلى بشر مى‏گذارد.

همان‏طوركه نيمه اول فرمول يا اصول تعليماتى اسلام، روح دقيق مطالعه و
بحث و تجربيات و تحقيقات خارجى را ايجاد كرد و آن را پرورش داد، به اين معنى كه تعليمات اسلام آن جامه
ملكوتى را كه فرهنگهاى قديم براندام قواى طبيعت آراسته و رنگ روحانيت به آن داده بودند خلع كرد.

رياضتهاى صوفيانه و مجاهدتهاى عرفانى كه قبلاً غير عادى و فوق‏العاده انگاشته مى‏شد، در نظر
مسلمان به صورتى درآمد كه بايستى كاملاً در عداد فعاليتها و تجربيات طبيعى تلقى شود، و شخص مسلمان
مأمور بود اين مسائل را ماند ساير جهات تجربه و آزمايش بشرى مورد اختيار و در معرض تجربه و آزمايش
دقيق قرار دهد.

اين معنى از طرز رفتار پيغمبر(ص) نسبت به آزمايشها و رياضت‏هاى عرفانى ابن صياد
به‏طور واضح و آشكار محسوس است.(28)


28- مرحوم اقبال (ره) اين معنى را در جاى ديگرى به اين شرح بيان مى‏كند: پيغمبر اسلام(ص) اولين ناظرى
بود كه با نظر دقيق و حساس انتقادى اين پديده روانى را مورد رسيدگى قرار داد، به اين معنى كه بخارى و
ساير محدثين،جريان اين داستان را به‏طور كامل نقل كرده‏اند، و از مراقبت و دقت حضرت (ص) در مورد
رياضت و وضع روانى جوانى يهودى به نام ابن صياد بحث كرده‏اند.

/ 238