هدفهاى تعليم و تربيت اسلامى - مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بارى، درباره اصل پيشرفت مفهوم زمان و راجع به ذات انسانى كه من از آن به خودى و خودى تعبير مى‏كنم
و آن را نيرويى آزاد مى‏دانم، به قدر كفايت در اين خطابه‏ها بحث كرده‏ام و بديهى است كه براى تحقيق
و آزمايش كامل درباره نظر اشپنگلر راجع به اسلام و فرهنگى كه آن از به وجود آمده است بايد يك كتاب
نوشت.

علاوه بر آنچه قبلاً گفته‏ام، مقتضى مى‏دانم در اين مورد از لحاظ ماهيت كلى قضيه چند نكته به آن
بيفرايم.

اشپنگلر مى‏گويد:

هسته تعليمات نبوت، اصلى است قديمى و مجوسى به اين دليل كه خدا يكى
است چه يَهُوِه ناميده شود و چه اهورامزدا و چه مردوك بعل، خدا اصل فضيلت و سرچشمه محسنات است و ساير
خدايان يا ضعيف و ناتوان‏اند، يا شرور؛ سپس آرزويى كه به صورت قيام مسيحا كه در كتاب اشعياء به وضوح
بيان شده است ولى در قرون بعد اين اميد به واسطه فشار ضرورت ذهنى مردم در همه جا انتشار يافته است، به
اين دكترين و به اين عقيده ملحق شده است.

اين مسئله ناشى از فكر اساسى مذهب مجوسى است زيرا شامل مدلول
كشمكش تاريخى جهان بين دو عامل خير و شر است، با اين فرق كه عامل شر در اعصار ميانه غالب است و
سرانجام در روز قيامت عامل خير پيروز خواهد شد.

اگر مفهوم نبوّت به اين معنى، به اسلام نسبت داده شود بديهى است كه اين اسناد سوء تعبيرى بيش نيست.

نكته قابل توجه اين است كه مجوس‏ها به وجود خدايان كاذب عقيده داشتند ولى آنها را نمى‏پرستيدند،
اشپنگلر در اين خصوص از درك ارزش فرهنگى فكر خاتميت يا ختم نبوّت در اسلام عاجز مانده است. بدون شك،
يك اثر مهم فرهنگ مجوسى همان وضع ثابت قابل انتظار و اميد ظهور پسران زردشت كه بعداً زاييده شوند يا
مسيحا يا پراكليتِ مندرج در انجيل چهارم است.

من قبلاً مسير تحقيق و تجسس و بحثى را كه يك محقق راجع به اسلام بايد درباره معنى فلسفه خاتميت در
نظر بگيرد تعيين كرده‏ام. اين نكته را نيز بايد تذكر دهم كه چه بسا اين معنى و موضوع انتظار دايم و
ثابت، كه به تاريخ نظر كاذبى داده است، با توجه به وضع مجوسى از نظر روان‏شناسى راه علاجى بوده است.

ابن‏خلدون با توجه به روح نظرى كه درباره تاريخ دارد كاملاً اين موضوع را انتقاد كرده‏است و تصور
مى‏كنم در پايان امر مبناى ادعايى جنبه الهام اين فكر و فكر شبيه به آن را در اسلام دست كم به دليل
آثار روان‏شناسى آن نسبت به اصل فكر مجوسى كه بر اثر فشار افكار مجوسى در اسلام راه پيدا كرده رد
كرده است.

هدفهاى تعليم و تربيت اسلامى

از نظر اقبال
 
 
 فيلسوف نامى و متفكر بزرگ شرق، دكتر محمداقبال نابغه عاليقدر و عظيم‏الشأن، به‏طور قطع و مسلّم
يكى از بزرگترين رجال دانش و بينش قرن بيستم است كه افكار فلسفى او مورد توجه تمام محافل علمى جهان
واقع شده است و محققان و دانشمندان چه در شرق و چه در غرب به كنجكاوى درباره فلسفه و افكار عميق او
پرداخته‏اند و با نظر اعجاب و به او مى‏نگرند.

اين شخصيت جليل يكى از مفاخر درخشنده شرق شناخته شده
و كسى است كه مرحوم امير شكيب ارسلان دانشمند و نويسنده بزرگ شرق درباره وى گفته است:

‹‹ جهان اسلام
در هزار سال اخير متفكرى مانند اقبال نداشته است!››

/ 238