حقيقت جهان، بزرگترين زيباييها - مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عالِم طبيعى مى‏تواند اين قضيه يا ادعا را كه به وسيله آن نمودهاى مشهودى تشريح و منظم شده‏اند،
در قياس با اين نمودهاى مشهود، واقعيتى بينگارد كه جنبه علمى آن كمتر باشد.

و نيز مى‏تواند ادعا كند
كه چون نمودهاى مشهود علمى را پايه‏گذارى مى‏كند، آن قضيه فرضيه‏اى كه واقعيتها را تشريح مى‏كند
علم نيست و چه بسا كه اين قضيه براى او مفيدتر از اين نمودهاى مشهود جداگانه باشد تا حدودى كه اين
قضيه‏اى كه آن را پايه و مبنايى براى سبقت گرفتن و ادراك واقعيتها يا نمودهاى جديدترى مى‏داند
آماده شود، ولى براى قضيه اين واقعيتها يا نمودهاى مشهود او نيز چندان اهميتى نخواهد داشت.

نياز به تشكل يا شكل گرفتن اظهارات و ادعاهاى الهامى كه به وسيله عالم طبيعى احساس مى‏شود نيز
مربوط به اين حقيقت است كه يك سرى از وحدتهاى كوچكتر وحدت بزرگترى را مى‏سازند و ما به حكم طبيعت
جهان و همچنين به حكم فطرت خود مجبوريم اين واقعيتها را به عنوان واحدهايى بشناسيم و درك كنيم.

اين صورت اجبار فطرى ما دير يا زود عالم طبيعى را مجبور خواهد كرد تا به مرحله‏اى كه نمودهاى كشف
شده به وسيله او فقط به صورت اظهار يا ادعا يا الهام و مفهوم قابل اعتبارى كه واقعيتها يا نمودها را
به صورت سنتزى درآورد و نمودهاى سراسر جهان را با يكديگر تلفيق كند.

هنگامى كه حتى عالِم طبيعى نمودهاى جهان را به وسيله چنان اظهارى يا به شكل قضيه فرضيه‏اى بيان
مى‏كند، مطلب چندان مهم نخواهد بود كه او را عالِم طبيعى يا فيلسوف بناميم، زيرا فيلسوف نيز
نمودهاى جهان را به كمك نوعى مفهوم الهام‏آميز جهانى و كلى بيان مى‏كند.

كارى را كه عالم طبيعى
امروز در مقياس كوچكتر يا در مقياس وسيعترى انجام بدهد، همانى است كه در مقياس وسيعترى به وسيله
فيلسوف انجام گرفته است.

فيلسوف اصولاً واقعيتها يا نمودهايى را كه عالِم طبيعى در زمان معينى به كمك يك معناى الهامى يا به
صورت هيپنوتزى (قضيه فرضيه‏اى) در اختيار ما قرارداده است، تشريح مى‏كند.

اين معنى چه روحانى باشد و
چه مادى به نظر او نمودها يا واقعيتهاى جهان را به شكل يك وحدتى با يكديگر تلفيق مى‏كند. بدين ترتيب
مطلب به قدر كفايت روشن است كه اصولاً بين عالم طبيعى و فيلسوف، تفاوتى وجود ندارد زيرا هر دو در يك
منطقه دانش يا در يك بُعد كار مى‏كنند و هر دو از جهت علم و تحقيقى كه دنبال مى‏كنند، وابسته به نوعى
استعداد بشرى هستند كه الهام ناميده مى‏شود.


 

حقيقت جهان، بزرگترين زيباييها


 علوم طبيعى بايد در عاليترين مراحلش به صورت فلسفه‏اى درآيد، زيرا مادامى كه به صورت فلسفه
درنيامده باشد، بايد از هر جهت معنايش را از دست بدهد.

ما مى‏دانيم كه قلمرو خلقت سه منطقه يا سه بُعد دارد:

1. بُعد جهان مادى؛

2. بُعد جهان حيوانى؛

3. بُعد جهان انسانى.

اين سه بُعد علوم نيز به سه قسمت تقسيم مى‏شود:

الف. علم فيزيك؛

ب. علم زيست‏شناسى؛

ج. علم روان‏شناسى.

اكتشافات فيزيك در قرن حاضر، علماى فيزيك را مجبور كرده است اين اظهار را كه از الهام سرچشمه
مى‏گيرد به زبان آورند كه حققت نهايى جهان آگاهى است.

/ 238