عبادت و شناخت حقيقت
اگر امروز كسى مايل باشد بهطور مطلق در خصوص حقيقت، معرفتى به دست آورد بايد به صورت قاطعى به
وسيله نماز، دعا، تضرع و با احساس شخصى و بصيرت تام و با عشق به جمال حقيقت دست به كار شود و از خدا
بخواهد تا او را به درك حقيقت توفيق دهد، در غير اين صورت هيچ كس حتى اگر داراى موهبت خاص هم باشد
نمىتواند بيان و توضيح كاملى را از حقيقت عرضه دارد، و همچنين هيچ فردى نمىتواند به وسيله خواندن
كتابها يا گوش دادن به بيانات و توضيحات ديگران به معرفت كامل نايل شود.اقبال در اين زمينه به زبان اردو مضامينى سروده است و چون براى فارسى زبانان قابل درك است عيناً نقل
مىشود.
حقيقت په هى جامه حرف تنگ
فروزان هى سينه مين شمع نفس
مگر تاب گفتار كهتى هى بس
حقيقت هى آيينه، گفتار زنگ
مگر تاب گفتار كهتى هى بس
مگر تاب گفتار كهتى هى بس
مىآيد كه صورت آيينه را مغشوش مىكنند(90) شمع روح و نفس انسانى در درون سينه افروخته است ولى
استعداد بيان و توضيح مطلب را كه خدا به بشر داده است به او حكم مىكند و مىگويد: ‹‹ از اينجا
جلوتر مرو! ››
90- سعدى چه خوب اين معنى را تجلى داده، آنجا كه مىگويد:
دل آينه صورت غيب است وليكن
ط است كه در آينه زنگار نباشد
ط است كه در آينه زنگار نباشد
ط است كه در آينه زنگار نباشد
رومى همين معنى را با كلمات پرمايه و نيرومندترى به اين بيان تقرير مىكند:
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
گرچه تفسير و بيان روشنگر است
چون قلم اندر نوشتن مىشتافت
چون سخن در وصف اين حالت رسد
عقل در شرحش چو خرد در گل بخفت
آفتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد ازوى رومتاب
چون به عشق آيم حجل باشم ازآن
ليك عشق بىزبان روشنتر است
چون به عشق آمد لم بر خود شكافت
هم قلم بشكست و هم كاغذ دريد
شرح عشق عاشقى هم عشق گفت
گر دليلت بايد ازوى رومتاب
گر دليلت بايد ازوى رومتاب