در معنى حريت اسلامى و راز حادثه كربلا
هر كه پيمان با هوالموجود بست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عقل سفاك است و او سفاكتر
عقل در پيچاك اسباب و علل
عشق صيد از زور بازو افكند
عقل را سرمايه از بيم و شك است
آن كند تعمير تا ويران كند
عقل چون باد است ارزان در جهان
عشق كمياب و بهاى او گران
گردنش از بند هر معبود رست
عشق را ناممكن از ما ممكن است
پاكتر چالاكتر بيباكتر
عشق چوگان باز ميدان عمل
عقل مكار است و دامى مىزند
عشق را عزم و يقين لاينفك است
اين كند ويران كه آبادان كند
عشق كمياب و بهاى او گران
عشق كمياب و بهاى او گران