در لاهور - مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقبال اين روزها روح فعال و جوّالى داشت كه از فرط كوشش و تقلا براى رسيدن به روشنايى و برخوردارى
از نور دانش به صورت سركشى درآمده بود و به اين سبب بسيار ناراحت مى‏زيست.

در اين موقع جوانى بود
بيست و دو ساله؛ داراى قيافه‏اى گشاده و پهن و روى هم رفته معتدل و موزون، با ابروهايى انبوه و پرپشت
و چشمانى بسيار درخشنده و جذاب به رنگ خرمايى روشن؛ بينى وى بزرگ ولى كشيده و خوش تركيب بود.

لب بالاى دهانش قوسى شكل بود ولى بسيار حساس و متبسم مى‏نمود. چانه و آرواره‏اش بسيار متناسب و
موزون بود.

سرش روى گردنى قرار گرفته بود كه عضلاتش قوى و مستحكم بود!

قامت وى قدرى از ميزان اعتدال
بالاتر و روى هم رفته با اينكه داراى استخوان‏بندى قوى و عضلات نيرومندى بود، مع‏ذلك حساس و بشاش
به نظر مى‏رسيد.

در لاهور

مقارن همين اوقات لاهور به سرعت رو به توسعه و ترقى گذاشته و مى‏رفت كه مركز فرهنگى عظيمى قرار
گيرد. زبان اردو جانشين زبان فارسى شده بود و براى ترويج زبان اردو چندين محفل تأسيس شده بود و
مؤسسان آن دست به كار فعاليت شديدى شده بودند. برخى از اين محافل گاه به گاهى صورت مناظره و محاوره
ادبى به خود مى‏گرفت.

همان روزها در شهر لاهور انجمن ادبى تشكيل شده بود كه عده‏اى از شخصيتهاى ادبى مشهور عضويت آن را
پذيرفته بودند. اقبال منظومه معروف خودش راجع به هيماليا را در يكى از جلسات اين انجمن قرائت كرد.

اين منظومه در يكى از جرايد جديدالانتشار اردو، به نام مخزن، در ماه آوريل 1901 منتشر شد و همين امر
موجب شد كه اقبال در سراسر محافل كشور شناخته شود.

در آغاز امر، انتشار اشعار اقبال منحصر به مخزن بود ولى پس از آنكه شهرت و محبوبيتش بسط يافت،
نويسندگان ساير مجلات و جرايد با او تماس گرفته و اجازه مى‏خواستند كه اشعارش را نشر دهند و غالباً
موفّق مى‏شدند.

اولين شعر مهمى را كه اقبال در يك مجمع بزرگ قرائت كرد، در جلسه سالانه انجمن حمايت
اسلام لاهور به سال 1899 بود. اين منظومه به نام ‹‹ ناله يتيم ›› سروده شده بود. سال بعد ‹‹ خطاب يتيم
را به هلال شب عيد فطر ›› در همان محفل قرائت كرد.

اقبال در شهر لاهور تحت نفوذ سر توماس آرنولد قرار گرفت و اين تأثير و نفوذ در روح اقبال عيناً
مانند همان تأثير و نفوذ مولوى ميرحسن در شهر سيالكوت بود. طولى نكشيد كه سر توماس آرنولد مواهب و
امتيازات قلب و فكر اقبال را كشف كرد و با بصيرت خاصى كه داشت توانست صدفى را كه حاوى زيباترين و
جميل‏ترين شخصيت يك فرد معين بود بشكافد و تاريكى و ابهام آن را به روشنايى مبدل كند.

با توجه به
اينكه نفوذ و رهبرى مولوى ميرحسن، به اقبال بصيرتى عميق داده و روحش را با مبانى نوعدوستى فرهنگ
اسلام مربوط ساخته بود، مصاحبت سرتوماس آرنولد ذهن اقبال را به بهترين و شريفترين جنبه‏هاى فكر
غربى هدايت كرده و در عين حال، طرق جديد بحث و مطالعات دقيق و حساس را به او آموخت.

اقبال به سال 1897 تحت تعليم و ارشاد سرتوماس آرنولد به اخذ درجه فوق ليسانس (.M.D) در فلسفه نايل شد.

اقبال در طول مدتى كه منتهى به اين دوره مى‏شد، خوشبختانه از نفوذهاى متنوعى برخوردار شد كه مهمتر و
مؤثرتر از همه تأثيرات اخلاقى پدر و مادرش بود.

پدرش مردى بود عفيف و با تقوى و بسيار دانش دوست و
به‏همين مناسبت دوستان دانشمند متعددى دور خود جمع آورده بود كه اغلب در همان محل كسب و كار وى دور
هم مى‏نشستند و با يكديگر به بحث و تحقيق مى‏پرداختند.

اقبال غالباً در اين مجالس مباحثه شركت
مى‏كرد و با كمال آرامش خاطر گوش مى‏داد و اين مباحثات و مناظرات عشق تعلم و تحقيق و مطالعه را در
فكر كنجكاو او برمى‏انگيخت.

مادر اقبال زنى بود آرام از نوع خانمهاى قديم و بسيار مذهبى و مقدس. اقبال به مادرش علاقه فراوانى
داشت و تأثير تربيت اخلاقى او در طرز روش و رفتار فرزند جوانش را فقط از منظومه‏اى كه هنگام وفات
مادرش سروده و صفاتش را ستوده است مى‏توان قضاوت كرد.

از دوران كودكى تحت تأثير عوامل گوناگون، نوعى عقده در شخصيت اقبال به وجود آمده بود كه با وجود رشد
و تكامل شخصيت وى در دوره‏هاى بعد، انعكاس آثار آن عقده ادامه داشت.

و باز آثار و مشخصاتى را كه
اقبال در دوران كودكى بر اثر تأثيرات خانواده و عوامل خارجى كسب كرده و نشان مى‏داد، در تمام دوره
حيات در نهاد او باقى مانده بود. اين مشخصات عبارت بود از: سلامت نفس، عدالتخواهى و عشق به آزادى.

/ 238