مدت در محلى نزديك دروازه بهاتى اقامت داشت و در همين اوقات بود كه على بخش خدمتگزار صديق و با وفاى
وى كه در تمام دوران زندگى شريك حيات او بود به او پيوست.اين دوره نيز روزگار فعاليت شديد تحصيلى ثمربخش و بارآورى بود و محدود و منحصر در شعر و شاعرى نبود.مقام اقبال به عنوان يك شاعر معروف و مشهور در شبه قاره هند و پاكستان كاملاً تثبيت شده بود و نيز در
همين اوقات اولين كتابش را تأليف كرده و انتشار داد؛ اتفاقاً اين اثر اولين كتابى بود كه به زبان
اردو در موضوع اقتصاد به چاپ رسيد.
در اروپا
اين نكته در خاطرات مرحوم قائد اعظم جالبتوجه است كه مىگويد آن روزها در شهر لندن چند دانشكدهحقوق ديگر وجود داشت ولى من اين دانشكده را از آن جهت برگزيدم كه ملاحظه كردم نام محمد(ص) در سالن
دانشكده جزء مقننين بزرگ جهان نوشته شده است.اقبال به توصيه سر توماس ارنولد به سال 1905 براى كسب تحصيلات عاليترى عازم اروپا شد. در طى طريق به
سوى بمبئى، در شهر دهلى، به مزار دو نفر از شعراى بزرگ، امير خسرو و غالب، رفت و فاتحهاى نثار
ارواحشان كرد و رهسپار اروپا شد.اقبال در اروپا با افق وسيعترى مواجه شد و در قلمروهاى پردامنهترى گام برداشت. اقامت او در اروپا
سه سال به طول انجاميد و اين مدت در توسعه و تكميل فكر او نقش بزرگترى ايفا كرد.در دانشگاه كمبريج به
عنوان محصل عاليقدرى در رشته فلسفه پذيرفته شد و براى تحصيل علم حقوق وارد دانشكده لينكولنان شد،
و اين همان دانشكدهاى است كه مرحوم قائد اعظم، محمدعلى جناح، مؤسس پاكستان نيز تحصيلات عالى حقوق
را در آنجا به پايان رسانيده است.اقبال در دانشگاه كمبريج براى اخذ درجه دكترا، رسالهاى به نام ‹‹ توسعه و تكامل ماوراءالطبيعه
در ايران ›› تهيه و تقديم كرد. بعداً طى مدت كوتاهى زبان آلمانى را فراگرفت و سپس دانشگاه مونيخ نيز
به مناسبت همان تأليف سابق الذكر، درجه استادى در فلسفه را به وى اعطا كرد و در سال 1908 به خدمت قضايى
دعوت شد.اقبال در اواخر دوران اقامت در اروپا دچار كشمكش و تصادم فكرى عظيمى شد، به اين معنى كه مردد بود كه
آيا به زندگى عملى بپردازد، يا حيات فكرى و علميش را ادامه دهد. آن روزها در شبه قاره هند و پاكستان
به قدرى قحط الرجال مرد عمل بود كه نزديك بود، زندگى عملى را تعقيب كند.در آن صورت ناگزير مىشد كه
از نوشتن شعر و از فن شاعرى دست بكشد ولى دوستش سر عبدالقادر و استادش، سر توماس آرنولد، او را
متقاعد ساختند كه از زندگى فكرى و علمى منصرف نشود. بديهى است اين اقدام به نفع جهان بشريت بود.تصور
كنيد اگر اقبال از زندگى فكرى و علمى دست مىكشيد، جهان بشريت دچار چه زيان و خسرانى مىشد و
نتيجهاش اين بود كه اشعار گرانمايه و الهام بخش اقبال بر جلال و جمال ادبيات جهان اضافه نشود. به
هرحال، علاقه و احترام اقبال به زندگى عملى و ميل و رغبتش به كوشش و فعاليت، طى مدت اقامتش در اروپا
روزافزون بود.ضمن مدتى كه اقبال در انگلستان اقامت داشت، نظر وى درباره زندگى دچار تغيير و تبديل ديگرى شد، به
اين بيان كه از مشاهده ظهور حس ناسيوناليزم، يعنى ملتپرستى شديد، كه ناشى از خودخواهى است و
همچنين حس نژاددوستى كه علت اصلى مهمترين مشكلات و مصائب اروپاست، به شدّت منزجر شد.اقبال در
انگلستان يك رشته خطابه درباره اسلام ايراد كرد و خلاصه اولين خطابهاى را كه در كاكستنهال القا
كرد در همه جرايد مهم انگلستان درج شد.اقبال پس از دريافت درجه استادى از دانشگاه كمبريج و دانشگاه مونيخ، دعوت شدن به خدمت قضايى، در
ماه اوت سال 1908 به وطن خودش مراجعت كرد. پس از بازگشت به لاهور براى تدريس فلسفه و تعليم ادبيات
انگليسى وارد دانشكده دولتى شد و ضمناً به وى اجازه داده شد كه در خارج به شغل وكالت دادگسترى مشغول
شود، ولى پس از چندى از شغل استادى دانشگاه دست كشيد و به همان كار وكالت پرداخت.