سيّد در روسيه
در چنين شرايطى كه سيّد احساس خطر كرد، از او خواست كه ايران را ترك بگويد و به جاى ديگر برود و به
همين دليل به طرف ‹‹ سنپطرزبورگ ›› پايتخت آن روز ‹‹ روسيه ›› عزيمت نمود و مدت سه سال (از 1886 تا
1889) در روسيه اقامت داشت، چرا به روسيه رفت؟و در آنجا چه كارى داشت؟معلومات درباره اين دوره از زندگى سيّد، كم است و به احتمال قوى، در روسيه دو نوع اشتغال داشت:1. توجّه به حال مسلمين. اين كشور كه تعداد نفوس آن، در اين موقع تقريباً سى ميليون نفر بود و در
دوران حكومت قيصرها، نسبت به آنان بد رفتارى مىشد. بدين جهت تصور مىشود كه با رجال دولت تماس
مىگرفت و مىكوشيد تا از ستمگريها و تجاوزها نسبت به مسلمانان كاسته شود.چنين گفتهاند كه با
قيصر روس ملاقات كرد و از او تقاضا نمود تا اجازه دهند ‹‹ قرآن كريم ›› و بعضى كتابهاى دينى براى
مسلمانان روسيه چاپ شود، و اجازه داده شد.2. آن روزها روسيه در سياست شرق نفوذ زيادى داشت و با سياست انگليس و آسيا رقابت مىكرد و بر دولت
عثمانى فشارهايى وارد مىساخت، تا جايى كه در صدد نابود كردن دولت عثمانى بود و با وجود اين رقابت و
منازعه بين انگلستان و روسيه، بسيارى از رجال سياسى عقيده داشتند كه دولت انگليس و فرانسه و
ايتاليا، بيشتر از خود روسيه استفاده مىكنند، به دليل اينكه اگر فشار روسها بر تركها در كار نبود،
براى ‹‹ فرانسه ›› استيلاى بر ‹‹ الجزاير ›› و ‹‹ تونس ›› سهل نبود و همچنين سيطره ‹‹ ايتاليا
›› بر ‹‹ ليبى ›› و نفوذ حكومت انگليس بر ‹‹ مصر ››!در هر صورت، سيّد هنگام اقامت در ‹‹ روسيه ›› سرگرم فعّاليّتهاى سياسى بود، و روسها را عليه
سياست انگليس در آسيا تحريك مىكرد تا جايى كه در روزنامههاى روسيه، مقالاتى عليه سياست انگليس
راجع به افغانستان و ايران و عثمانى و روسيه نشر مىداد. با قيصر ملاقات كرد و قيصر راجع به مسئله
شرق از او پرسشهايى كرد و همچنين راجع به علل اختلافات با شاه از او سئوال كرد!سيّد در جواب قيصر گفت:‹‹ من عقيده دارم كه شاه مجلس شورايى تشكيل دهد، ولى شاه موافق نيست! ››
قيصر گفت:حق با شاه است، به دليل اينكه چگونه مى تواند راضى شود كه كشاورزان كشورش حكومت را اداره كنند؟
سيّد گفت:اعليحضرت قيصر! من معتقدم كه براى هر پادشاهى بهتر است كه ميليونها رعيتش دوست او باشند نه دشمن او
و منتظر فرصت نباشند كه عليه او قيام كنند.قيصر از اين جواب خوشش نيامد و بلند شد! اين بلند شدن به منزله اجازهاى است كه براى خارج شدن به كسى
داده مىشود!سپس سيّد عازم اروپا شد و قصدش اين بود كه از نمايشگاه پاريس سال 1889 ديدن كند. در اثناى
سفر از روسيه به ‹‹ پاريس ›› در شهر ‹‹ مونيخ ›› دوباره با شاه ملاقات كرد، و شاه از او عذرخواهى
نمود، و مجدداً دعوتش كرد تا همراه او به ايران بگردد و وعده داد كه طرح اصلاحى او را بپذيرد و به كار
ببندد. سيّد در آغاز امر موافقت نداشت، ولى بالاخره آن را پذيرفت.... حال دوباره سيّد را در ‹‹ تهران ›› مىبينم كه عامّه علما و بزرگان اطراف او را گرفتهاند! و
آنچه در اذهان مردم نيكوخواه از اصلاح امور موج مىزد، اينك بهصورت خلاصه و به شكل تبلور
يافتهاى سيّد آن را به زبان مىآورد.سيّد و اطرافيانش مىكوشند تا براى اصلاح ادارات و تأسيس
عدالتخانه و وضع قوانين اقدام كنند و بالاتر از همه ‹‹ حكومت شورايى ›› براى اداره كشور مورد بحث
قرار گرفته است.جنبش كمكم توسعه پيدا مىكند و شاه نيز خود را براى پذيرفتن پيشنهاد او آماده نشان مىدهد، مردم
روشنفكر نيز وصول به هدف را نزديك مىبينند، ولى طولى نمىكشد كه فضا تيره و تار مى شود و نشان
مىدهد كه صداى رعدو برق عنقريب به گوش خواهد رسيد!صدراعظم در ذهن شاه ايجاد وسوسه كرده و به شما
مىگويد:حكومت مشروطه از شاه سلب قدرت خواهد كرد و رژيم قانون و ادارى كه طرح شده، بالاتر از حد
صلاحيت مردم است و از اين گونه گفتارهاى ناهنجارى كه هنگام اقامت سيّد در ‹‹ مصر ›› آن روزها و در
هنگام حكومت ‹‹ مدحت پاشا ›› در‹‹ تركيه ›› به گوش مىرسيد! اين روزها رواج گرفته است و جنگ بين
هواخواهان اصلاح و مرتجعين، شدت پيدا كرده است.