علم از سامان حفظ زندگى است
علم و فن از پيش خيزان حيات
علم و فن از خانه زادان حيات
علم از اسباب تقويم خودى است
علم و فن از خانه زادان حيات
علم و فن از خانه زادان حيات
براى قوام دادن و تثبيت ذات بشر. علم يكى از وسايل و اسباب كار است، و به منزله غلامان خانهزاد
زندگى هستند. ››از اين بحث مىتوانيم مقاصد و نتايج ديگرى را نيز استنباط كنيم بدين قرار:الف. تحصيل يا تعليم و تربيت بايد به انسان نيرويى دهد كه زندگى شرافتمندانه و عادلانه و معمولى
داشته باشد؛ب. تحصيل يا تعليم و تربيت بايد وسيلهاى براى احياى ضرورت اقتصادى، علمى و تكنيكى ملت باشد و به
همين مقدار قانع نباشيم كه از توجه به اين اصول به هيچ وجه غفلت نكردهايم بلكه بايد به شكل مثبت و
به صورت قاطعى براى انجام و اجراى آن كوشا باشيم؛ج. در تحصيل يا تعليم و تربيت بايد عملاً شوق و شور و دعوتى نهفته باشد تا اينكه هر فردى بتواند ثبات
اقتصادى و استقلال اجتماعى خود را به دست آورد.بنابراين روش تعليم و تربيتى كه با توجه به اين مقاصد و هدفها پايهگذارى شده باشد مىتواند به
آمال و آرزوهاى اقبال تجسم بخشد و براى بشريت بركتى نيز باشد.
تعليم و تربيت و فرهنگ
تعليم و تربيت جزئى از فرهنگ يك ملت و وسيله و ابزارى است كه به واسطه آن فرهنگ پايدار مىماند، وهمانطور كه گوشت از استخوان جدا نمىشود، اين دو موضوع نيز از يكديگر انفكاكناپذيرند.تصور اينكه ملتى روش تربيتى ملت ديگرى را بپذيرد و زيانى نبيند نه فقط اشتباهى بزرگ است بلكه خطايى
عظيم مىباشد و اگر ملتى از فرهنگ خود دست بكشد بهدرستى مثل اين است كه به خودكشى درست زده باشد،
بدين سبب هيچ ملتى نمىتواند روشهاى فرهنگى بيگانه را بپذيرد و خود را از نفوذ آن بر كنار دارد.اصولاً روش فرهنگى هرچه باشد، مركب از يك سرى ايدهآلها و آرمانهاى اجتماعى و نمونهها و
ارزشهاست؛ و مبتى بر نظر مخصوصى درباره زندگى و فرهنگ است.و در قلمرو اين حيات و فرهنگ است كه:تقليد
يعنى انتحار!