مقدمه
به خاطر دارم، آن روزهايى كه تازه سالهاى اول بلوغ را پشت سر مىگذاشتم و ذهنم با شخصيتهاى مهم و
صاحب نظر آشنا مىشد و مىكوشيدم تا خود را به ساحت افاضه آنان نزديك سازم، با نام سيّد جمال
الدين اسدآبادى ( كه براى مصونيت از اذيت و آزار مأموران وطنش در خارج، نام افغانى را برگزيده بود)
فضاى ذهنم را بيشتر از ديگران مشغول ساخته بود، و از آن پس، هرچه بر وسعت مطالعاتم مىافزود، بيشتر
مسحور شخصيت عظيم وى مىشدم، براى توضيح اين حقيقت، بايد بگويم:تا روزى كه نام اين مرد بزرگ در زمينه فرهنگ و ادب، بلكه در مجموع ايدئولوژى اسلامى باز نشده بود،
طرز تلقى معارف اسلامى و آثار ناشى از آن درهمه اذهان، صورت خاصى داشت كه نمىخواهم در آن باره بحث
كنم، ولى آشنايى بيشتر با سبك فكر بلند اين شخصيت عظيم اسلامى - بلكه جهانى - معانى تازه و بديعى را
الهام مىداد كه با منطق حيات بيشتر سازگار بود.با اشارهاى اجمالى به دو نحوه فكر و دريافت اسلامى، بايد بگويم:اولين بارى كه مى رفتم با مفاهيم ‹‹ قرآنى ›› آشنا شوم و استفاده عملى از تعاليم قرآنى را درك كنم
- تفسير تازهاى بود كه از خلال تحقيقات دقيق اين مرد جليل نصيبم گرديد و تصريح به اينكه قرآن كريم
با بيان روشن:‹‹ يهدى للتّى هى اقوم ››، تو گويى اصلاً با زندگى ما كارى ندارد!و خواندن قرآن فقط
براى درك ثواب و بهره آخرتى است و به تعبير ديگر، براى قبرستانها و مردگان است!نه براى زندگى و به
كار بستن تعليمات آن، و همچنين توجّه دادن اذهان مسلمانان، به مفاهيم عملى و دقيق آيات قرآنى از
قبيل:‹‹ ان اللَّه لا يغيّر انّ اللَّه ما بقوم، حتّى يغيّر و ما بأنفسهم ›› و امثال اين
آيات...از آن پس، طولى نكشيد كه تئورى تكامل يا فلسفه نشو و ارتقا ‹‹ داروين ›› مشكلاتى را براى همه
عقايد اصيل اسلامى ايجاد كرد، كه چون اغلب دانشمندان اسلام، هيچگونه آشنايى با علوم طبيعى
نداشتند، بر اشكال كار افزوده شد. در اين ميان، به نقل قسمتهايى از كتاب ‹‹ سيّد ›› در ‹‹ رد بر
طبيعين ›› بر خوردم و بر احترام و علاقهام نسبت به اين مرد برزگ افزود.سپس طولى نكشيد كه جسته
گريخته، قسمتهايى از آثار قلمى وى از قبيل چند شماره از ‹‹ العروةالوثقى ›› به شدت تحت تأثيرم
قرار داد. همان روزها ضمن سفرى به هندوستان و گذراندن مدت كوتاهى در حول و حوش ‹‹ دانشگاه عليگر
››، اطلاعات بيشترى كسب كردم، از جمله جر و بحث طولانى اين مرد بزرگ با ‹‹ سيّد احمدخان ›› رئيس
‹‹ دانشگاه عليگر ›› در مباحث مربوط به ‹‹ ماترياليسم ››... و تجديد حيات فكرى مسلمانان و
برخوردار شدن از اطلاعات مبسوطى، راجع به سالهاى زندگى وى در هندوستان و انعكاس آثار عقايد و افكار
سياسى و مبارزه وى با امپرياليسم و بيدار ساختن مسلمانان هند و از اين قبيل...!سپس مطالعه كتابى به انگليسى، به قلم ‹‹ پرفسور براون ›› خاورشناس معروف، به نام ‹‹ انقلاب
ايران ›› و توضيحاتى راجع به اين سيّد بزرگ و تصريح به اينكه:‹‹ رقاء سياسى مشرق زمين به هر پايه و درجهاى كه برسد، رهين نفس گرم و جهاد اين مرد خواهد بود ››.در خلال همان احوال، كتاب ‹‹ الرد على النيجريه ›› سيّد، مورد مطالعه و استفادهام قرار گرفت،
بهطورى كه آثار اصلى و بدوى آن، تا امروز در ذهنم باقى است. ناگفته نگذارم كه استاد بزرگوارم مرحوم
‹‹ احمد مدير نراقى ›› كه از احرار نامى عصر خودش بود و به تاريخ زندگى اين مرد بزرگ آشنايى داشت،
در يكى از روزهايى كه در كلاس، به مناسبت ذكر خيرى از مرحوم سيّد به ميان آورده بود، جسارتها و
اذيتهايى كه هنگام طرد و تبعيد وى از حرم ‹‹ حضرت عبدالعظيم ›› مأمورين مرتكب شده بودند، بياناتى
اظهار داشت كه شنوندگان را به اشك ريختن وادار مىكرد!...