زمانه كهنه بتان را هزار بار آراست
من از حرم نگذشتم كه پخته بنياد است
من از حرم نگذشتم كه پخته بنياد است
من از حرم نگذشتم كه پخته بنياد است
خوانندگان خواهد گذشت، درباره مكه مىگويد:در اين جهان معابد و پرستشگاههاى بسيارى ساخته شده است ولى اولين و قديمىترين معبدهاى جهان كعبه
ماست و كعبه اولين خانهاى است كه ما را در پناه نيروى روحانيت خودش حمايت و حراست مىكند و ما نيز
با همين نيرو در حمايت و حراست آن مىكوشيم.
5. داشتن هدف مشخص,مينه عينى يا آفاقى
هر دسته يا جمعيتى براى انجام منظور خود بايد هدف معينى رانصبالعين خويش قرار دهد و در استحكام و تثبيت آن بكوشد تا كليه فعاليتهايى كه براى وصول به مقصد
انجام مىشود، از طريق صحيح رهبرى شود. براى جمعيتى كه بر اثر ضعف و انحطاط دچار تفرقه و تشتت شود و
در ميان طبقات آن نقاق و شقاق به وجود آيد، چنين ايدهآلى در حكم چراغ و دورنماى روشنى است كه همه را
هدايت و رهبرى مىكند.براى مسلمين، اين زمينه عبارت است از تبليغ يگانگى خدا يا توحيد، كه زمينهاى جالبتر و
درخشندهتر از اين در فكر نمىگنجد، ديگران ممكن است زمينههاى دنيوى از قبيل تسخير بلاد، يا
تحصيل تفوق سياسى را براى خودشان در نظر بگيرند، ولى اين زمينهها در خور آن نيستند كه روح بلند سعى
و كوشش و از خود گذشتگى را در انسان تزريق كنند، بلكه تهيه چنين زمينه و انجام چنين منظورى، فقط
مخصوص و منحصر به يك عامل روحانى و معنوى است.
6. تسخير قواى طبيعت
هر فرد و هر جامعهاى بايد براى مقهور ساختن محيط زندگيش مجهز شود و به تعبيرديگر، بايد به وسيله تحصيل علوم طبيعى قواى طبيعت را مسخر اراده خود كند. مقصود اين است كه انسان با
رشد و تكامل علمى بتواند اسرار و رموز طبيعت را مورد مطاله دقيق قرار دهد. وقتى كه ضرورت انجام چنين
امرى را براى فرد قائل شويم، مىتوانيم بگوييم كه اين مسئله براى هر جامعه و اجتماعى مسئله مرگ و
حيات است. تفوق و برترى مغرب زمين ناشى از تسلط برمنابع طبيعت و مطالعه پديدههاى طبيعى است و يكى از
علل انحطاط شرق بى توجهى به پديدههاى طبيعى و غفلت از علوم طبيعى است.
7. رشد و تكامل خودىِ اجتماعى
هر جامعهاى كه بخواهد از آرامش و سعادت برخوردار شود بايد خودىِدستهجمعى و اجتماعيش را رشد دهد و آن را به مرحله كمال برساند و حصول اين منظور در سايه حفظ و حراست
تراديسيونها امكانپذير است.اگر بخواهيم به نقش مهمى كه تراديسيونها، يعنى سنن و نظامات و
مراسم، در حيات گروه و جمعيتى ايفا كرده است توجه كنيم بايد به تاريخ قوم يهود مراجعه كنيم.اين فرقه كوچك در طول اعصار و قرون گذشته در تمام كشورها تحت فشار زيسته است و چه بسا ادوارى را پشت
سر گذاشته كه در يك قدمى منهدم شدن بوده است، با اين حال قوم يهود از اين طوفانها جان سالم به در برده
است و بقاى خود را حفظ كرده است. و اين بدان سبب است كه يهودىها در جريان اين همه گرفتارى و مصيبت،
نسبت به تراديسيونهاى خود وفادار ماندهاند.هر فرقه و جمعيتى در دوران سعادت و كامروايى خود تراديسيونهاى سالمى ايجاد مىكند و در روزهاى
تيره و تار كه دچار مصيبت و بدبختى مىشود فقط راه علاجش چنگ زدن به اين تراديسيونهاست تا روز
گشايش و فرج فرا رسد.
8. حس امومت يا معناى مادرى
مفهوم پايهگذارى بناى ايدهآل جامعه بشرى در نظر اقبال، مظهر اتم واعلاى آن، همانا فضايل و امتيازاتى است كه در وجود مادر، جلوهگرى مىنمايد و اين مادر است كه به
سبب عفت و استقامت و سرسختى، اخلاق بىنظيرى را در سير تكامل بشرى به جهان انسانيت تقديم مىكند.