نبوت، معنى واقعى حقيقت - مفخر شرق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفخر شرق - نسخه متنی

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شخص ممكن است اين استعداد را در راه عشق به مفهوم واقعى حقيقت به كاربرد يا در راه عشق به

مفهوم حظ از آن استفاده كند. ولى از آنجايى كه استعداد يكى است، شخص نمى‏تواند آن را همان‏قدر كه در
راه عشق به مفهوم واقعى حقيقت به كار مى‏برد، در راه عشق به مفهوم خطا نيز به كاربرد.

اين سخن از هر نظر درست است كه مى‏گويند:

‹‹ شيرينى را در آنِ واحد نمى‏توان هم خورد و هم نگاه
داشت. ››

به هر حال هر اندازه عشق به خدا فزونى يابد همان اندازه از عشق به مفهوم حظ كاسته خواهد شد تا اينكه
به كلى از بين برود.

در اين مرحله عشق به مفهوم واقعى حقيقت به عاليترين نقطه‏اى مى‏رسد كه شخص
مى‏تواند حدود طبيعى استعداد انسان را براى نگهدارى آن در نظر بگيرد، ولى وصول به اين مرحله مستلزم
سعى و كوشش فراوان است.

با توجه به اين معنى است كه اقبال ضمن يك بيت كه به اردو سرورده است مى‏گويد:

‹‹ افشاندن بذر بصيرت
ابراهيمى مشكل است، زيرا شهوت و هوس مانند دزدى كه در جايى راه پيدا مى‏كند، در سينه انسان داخل
مى‏شود. ››

اگر قسمتى از استعداد عشق فيلسوف براى عشق ورزيدن به مفهوم خطايى تخصيص داده شود طبعاً واقعيتها يا
نمودهاى علمى را با عينك خطايى كه روى چشم گذاشته است ملاحظه خواهد كرد و به‏طور اطلاق تفسير او از
حقيقت اين واقعيتها يا نمودها صحيح نخواهد بود، يعنى نمى‏تواند كاملاً اين واقعيتها يا نمودها را
با مفهوم صحيح حقيقت تطبيق دهدو در اين صورت فلسفه‏اى را به وجود خواهد آورد كه از لحاظ عشق او به
حقيقت، كاذب يا نارسا خواهد بود.

به طورى كه قبلاً گفته شد، ضرورت عشق ورزيدن شخص به فكر خودش، درباره فيلسوفانى كه طرفدار مفاهيم
خطاى حقيقت هستند صادق است.

نيروى ظاهرى قدرت استدلال فلسفه نادرست به هر جا برسد، به وسيله عشقى خواهد بود كه طرفدار فلسفه به
مفهوم خطاى حقيقت مورد نظرش داشته است، و همين عشق است كه او را وادار مى‏كند تا واقعيتها يا
نمودهاى صحيحى را كه با مفاهيم خطاى حقيقت تطبيق مى‏كند طرد كند و واقعيتها يا نمودهايى را كه با
مفهوم خطاى حقيقت مورد نظر او تطبيق مى‏كند بپذيرد.

اگر كارل ماركس به مفهوم خطاى مورد نظرش عشق نمى‏ورزيد نمى‏توانست فلسفه‏اى را به وجود بياورد كه
با وجود خطا بودن آن در حال حاضر هسته مركزى حيات ميليونها انسان مى‏باشد.

بارى، از طرفى فلسفه حقيقى جهان مورد نياز شديد انسان است و از طرف ديگر براى تحصيل آن اشكالات
بيشمارى وجود دارد، ولى در طبيعت قانونى وجود دارد كه براى همه نيازمنديهاى انسان، خود نظرم و
ترتببى ايجاد مى‏كند.

براى درك اين معنى نبايد در جستجوى دليل باشيم زيرا اگر چنين معنايى در كار
نباشد هدف طبيعت انجام نمى‏گيرد.

ملاحظه كنيد همان‏طور كه طبيعت ابر، هوا، خورشيد، ماه، زمين و آسمان را در اختيار بشر مى‏گذارد تا
بتواند احتياجات اساسى طبيعى خود را رفع كند به همان طريق يك سلسله پيغمبرانى را مجهز مى‏كند تا
انسان به وسيله آنها بتواند احتياجات معنوى و روحانى خود را مرتفع سازد.


 

نبوت، معنى واقعى حقيقت


 در اين بحث مختصر، تشريح و توضيح نظر اقبال راجع به پديده نبوّت قدرى مشكل است، به اين سبب به توضيح
اين نكته كه اولين و ارزنده‏ترين موهبت هر پيغمبرى براى بشريت همانا دانستن معنى واقعى حقيقت جهان
است، همان‏طور كه مفهوم وجود خدا بر او معلوم است، مى‏پردازيم.

مجموع صفات و خصوصيات واقعى اين معنى يعنى دانستن حقيقت جهان و شناختن خدا ففط به وسيله بكار بردن
مدلول آن است كه عبارت است از خداپرستى.

/ 238