مسلمين پس از رجوع به عالم حس و شهود و تشخيص تدريجى به اينكه مطابق تعليمات قرآن، جهان از اصل و اساس، خاصيت ديناميكى دارد يعنى روح حركت در آن حكومت مىكند و با توجه به اينكه جهان لايتناهى است و قابل ازدياد و افزايش، در نتيجه با فكر يونانىها كه در آغاز امر با شوق و رغبت فراوان آن را استقبال كرده بودند به معارضه پرداختند، ولى چون قبلاً توجه نداشتند كه روح قرآن اصولاً مخالف سبك تعليمات كلاسيك است و اسلوب قديم را نمىپسندد، به اين دليل به طرز تفكر متفكران يونان كاملاً اعتماد كردند، و اولين اثر اين اعتماد اين بود كه خواستند قرآن را در پرتو فلسفه يونان بفهمند.
و از آنجايى كه روح تعليمات قرآن به عالم حس و شهود توجه دارد، و ماهيت فلسفه يونان نظرى است و از عالم واقع غافل است اين تلاش بيهوده محكوم به شكست شد. ولى متعاقب همين شكست ملاحظه مىكنيم كه روح واقعى فرهنگ اسلامى آشكار مىشود و شالوده فرهنگ جديد را از جهات بسيار مهم پايهگذارى مىكند.
اين قيام و معارضه فكرى عليه فلسفه يونان در تمام نواحى فكرى خود را نشان مىدهد. شخصاً متأسفم كه در حال حاضر توانايى آن را ندارم كه به تفصيل به اين بحث بپردازم. و بهطورى كه اين مسئله در رياضيات و نجوم و طب آشكار است در ساير شئون و شقوق علمى نيز بهطور كامل آن را تشريح كنم.
بارى، اين نكته بهطور وضوح در افكار ماوراءالطبيعه اشعرى محسوس و مشهود است ولى در موضوع انتقاد مسلمين از منطق يونانى پديدهاى بسيار محدود است. اين جريان، امرى بسيار طبيعى بود زيرا نارضايتى از فلسفه خالص نظرى و تصورى، مستلزم آن بود كه براى جستجوى دانش و معرفت طريق مطمئنترى به دست آورند.
تصور مىكنم. براى اولين بار نظامى بود كه اصل شك را بهعنوان مقدمه و آغاز همه علوم طرح كرد. بعد از مدتى غزالى اين موضوع را در كتاب المنقذ من الضلال توسعه داد، و راه تحقيق را براى روش دكارت مسطح كرد. ولى او شخصاً در منطق پيرو ارسطو بود.
در كتاب قسطاس كه يكى از تأليفات غزالى است، پارهاى از بيانات قرآن به صورت اشكال منطقى ارسطو درآمده است و متدكر شدهاست كه در سوره الشعرا در قرآن كريم محسوس است كه پاداش عمل محصول استفاده و نتيجه بهرهمندى از رهبرى و راهنمايى پيغمبران است و اين رهنمايى و رهبرى، به طريق سادهاى مبنى بر بيان امثال و شواهد تاريخى و حاكى از داستانهايى كه احصا شده است توضيح گرديده است.(32) اشراقى و ابن تيميه دو نفر از كسانى بودند كه بانظم و ترتيب خاصى براى رد منطق يونانى قيام كردند، و ابوبكر رازى شايد اولين كسى بود كه از شكل اول منطق ارسطو انتقاد كرد.
و در دوره ما نيز انتقاد رازى با روحى كاملاً تجربى به وسيله جان استوارت ميل(33) صورت متشكلى به خود گرفت. ابن حزم در كتابى كه به نام التقريب فى المنطق نوشته است بيان مىكند كه حس و شهود يكى از منابع دانش و معرفت هستند و ابن تيميه در كتاب الرد علىالمنطق اظهار مىكند كه استنتاج يا استنباط عقلى تنها شكل بيان صحيح است.
بدين طريق روش تجربه و تحقيق به وجود آمد و البته اين عملى نبود كه از نظريه ساخته باشد. اكتشاف بيرونى كه آن را عكسالعمل زمان مىناميم و همچنين اكتشاف الكندى حاكى از اين كه احساس متناسب با نيروى تحريك و تهييج است شواهدى هستند از توجه علماى اسلام به علم روانشناسى. تصور اينكه روش تجربى يك كشف اروپايى است خطاست.
دوهرينگ(34) مىگويد:
‹‹ مفاهيم علمى راجر بيكن به مراتب از مفاهيم علمى راجر بيكنهاى ديگرى كه همنام او هستند، صحيحتر و روشنتر است. ››
راجر بيكن اطلاعات علمى خود را از دانشگاههاى اسلامى اسپانيا كسب كرد.
در حقيقت قسمت پنجم تأليف او كه به مناظر و مرايا اختصاص داده شده است، رونوشتى است از كتاب ابن هيثم. اين كتاب شواهدى را نشان مىدهد كه مؤلف آن تحت تأثير افكار ابنحزم بوده است.
اروپا اين حقيقت را كه اصل و ريشه روش علمى او از اسلام گرفته شده است قدرى دير به رسميت شناخت، ولى بالاخره دوره اعتراف به اين حقيقت و به رسميت شناختن اين موضوع فرارسيد. اينك براى اثبات اين منظور، جملاتى را از كتاب ايجاد انسانيت،(35) تأليف برى فولت(36) نقل مىكنم.
مؤلف نامبرده در صفحه 202 از كتاب مذكور مىنويسد:
تحت حمايت جانشينان ژان در مدرسه اكسفورد بود كه راجر بيكن (37) زبان عربى و علوم عربى را تحصيل كرد.
نه راجر بيكن و نه همنام وى، هيچكدام در ايجاد روش تجربى و تحقيق، عنوان و مقامى ندارند. راجر بيكن را فقط مىتوان يكى از مبشرين و مبلغين علوم و روش تحقيق اسلامى در اروپاى مسيحى دانست.
او هيچ وقت از اظهار اين موضوع كوتاهى نمىكرد و تأييد مىكرد كه براى معاصران او تنها راه صحيح كسب دانش و معرفت، تحصيل زبان عربى و علوم عربى است، بحث و گفتگوهايى راجع به اينكه مؤسس و مبدأ روش تجربى چه شخصى بوده است قسمتى از همان سوء تعبيرى است كه درباره اصول و ريشههاى تمدن اروپا مىشود. روش تجربى اعراب (مسلمين) از دوره بيكن به بعد بسط يافت و با منتهاى اشتياق در سراسر اروپا استقبال شد و ريشه دوانيد.
32- مقصود استنتاج اين معنى است كه در سوره الشعراء نفوس بشر به قضاياى تاريخى گذشته و عبرت گرفتن
از سرنوشت گذشتگان سوق داده مىشود نه استنتاج منطقى و استفاده از اشكال منطق ارسطو. 33- Stewart Mill John. 34- Duh
ing. 35- Making of humanity. 36- Briffault. 37- Roge
Bacon.