مفخر شرق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مؤلف در همان صفحه نيز از كتاب مذكور مىنويسد:علوم طبيعى، مهمترين و مؤثرترين سهم از تمدن عرب (اسلامى) در عالم جديد است، ولى مدتها طول كشيد
تامحصول آن به صورت ميوههاى رسيدهاى درآمد.به فاصله كمى پس از آنكه فرهنگ اعراب شمال آفريقا در تاريكى فرو رفته بود، با نيروى عظيم تابش كرد.اين فقط علوم طبيعى نبود كه دوباره اروپا را زنده كرد، بلكه عوامل و مؤثرات متعددى از نفوذ فرهنگ
اسلام در اروپا بود كه اولين اشعهاش را پخش كرد.همچنين در صفحه 109 از همان كتاب چنين مىنويسد:اگرچه در هيچ جنبهاى از مظاهر توسعه و تكامل اروپا نيست، مگر اينكه نفوذ فرهنگ اسلام محسوس و
مشهود باشد ولى اين تأثير آنقدر كه در منشأ و سرچشمه نيروى مشخص و متمايزى كه پايه و اساس جهان جديد
را به وجود آورده است، در جاهاى ديگر به آن وضوح جلوهگر نيست، و آن نيرو عبارت است از منبع عالى و
عظيم پيروزى اروپا، يعنى علوم طبيعى و روح علمى.و بالاخره در صفحه 190 از همان كتاب چنين مىنويسد:دين علوم طبيعى ما به علوم طبيعى اعراب (مسلمين) منحصر به اين نيست كه موجب به كار انداختن اكتشافات
نظريات انقلابى شود بلكه علوم طبيعى، دين بيشترى به فرهنگ عرب (اسلام) دارد، به اين توضيح كه موجوديت
علوم طبيعى مديون فرهنگ اسلام است.بهطورى كه ملاحظه شد عالم قديم، دوران قبل از دانش بود. هيئت و نجوم و رياضيات يونان، كالاهايى
وارداتى بودند كه هيچ وقت رنگ فرهنگ اقليم يونان را به خود نگرفتند. كار يونانىها اين بود كه آنها
را منظم كردند و تحت كلياتى درآوردند و تئوريهايى ساختند، ولى طرق دقيق وتجمع و گردآورى علوم مثبت و
روشهاى دقيق علمى و تحقيق و تجسس مشروح و پردامنه تجربه و آزمايش، روى هم رفته با طبيعت و خوى يونانى
سازگار نبود و فقط در شهر اسكندريه كه رنگ معارف يونانى به خود گرفته بود دخالت در كارهاى علمى منتهى
به تأسيس مكتب علمى عالم قديم شد. آنچه را ما علوم طبيعى مىناميم و در اروپا نيز قوام يافت نتيجه
روح تحقيق و تجسس نوينى بود از روشهاى تحقيقى جديد مربوط به روش تجربى و مطالعه و ملاحظه و
اندازهگيرى راجع به پيشرفت و تكامل رياضيات به شكل و صورتى كه در نظر يونانىها مجهول بود. آن روح
و آن روشها به وسيله مسلمين در جهان اروپا شايع شد.بنابر اين، اولين نكته مهمى كه دربارهروح فرهنگ اسلام بايد به آن توجه كرد، اين است كه فرهنگ
اسلام به منظور كسب دانش و معرفت با نظرى ثابت و دقيق به جهان محسوس و متناهى مىنگرد و اين موضوع
نيز واضح است كه پيدايش روح تجربه و تحقيق در اسلام، مربوط به هماهنگى با فكر يونانى نبود بلكه محصول
يك دوره جنگ طولانى با فكر يونانى بود.در حقيقت همانطور كه بريفولت مىگويد:‹‹نفوذ يونانىها كه اغلب به نظريه علاقهمند بودند،
تا حدى باعث شد كه روى نظر مسلمين نسبت به معارف قرآنى پردهاى كشيده شود و براى دستكم دو قرن موجب
شد كه طبيعت و خوى عربى نتواند اظهار وجود كند كه البته بعداً به خود آمدند.››با توجه به اين معانى مىخواهم ريشه اين سوء تعبير را مبنى بر اينكه فكر يونانى به نحوى از انحاء در
خاصيت فرهنگ اسلامى مؤثر بوده است بهطور كلى نابود كنم.اينك به توضيح قسمت ديگرى از اين مقال مىپردازم:دانش و معرفت بايد از محسوس شروع شود. در نتيجه تسخير فكر و قدرت در راه به كار بردن تحقيق در جهان
محسوس، براى انسان امكان دارد كه از عالم محسوس بگذرد.قرآن كريم در اين باره مىفرمايند:يا معشر الجن و الانس، ان استعطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات والارض، فانفذوا ولكن لا تنفذون
الا بسلطان.(38)