مفخر شرق

غلامرضا سعیدی؛ هادی خسروشاهی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 40
نمايش فراداده

با نشر اين شايعه، سر و صداها راه افتاد و جنجال عظيمى روى داد.

سلطان، جمال‏الدين را احضار كرد و از او پرسيد كه آن دو، چه مذاكراتى داشته‏اند؟

سيّد گفت:

مطلب بسيار ساده است، ولى گزارشهايى ساخته‏اند!

ما فقط دو نفرى با يكديگر گفتگويى كرديم و شخص سومى حضور نداشت.

در اين صورت بايد پرسيد چه شخصى اين چنين حرفى را شنيده است؟

و تازه اگر به حقيقت چنين حرفى وجود داشته است يا من آن را شايع ساخته‏ام يا خديوى عباسى! سپس سوگند ياد كرد كه به هيچ وجه چنين چيزى وجود نداشته و او به هيچ وجه در تمام عمر و در همه زندگى خود شعرى نسروده است! ››

بارى مطلب به همين جا ختم شد، گو اينكه اين ظاهر امر بود، پس از آنچه سر و صدا و جعل و تزوير و جنجال! به ناگاه خبر كشته شدن ‹‹ ناصرالدين شاه ›› به وسيله يكى از علاقه‏مندان سيّد شايع شد و چنين مى‏گفتند:

بعضى كسانى كه اين روزها با سيّد درباره قاتل شاه گفتگو كرده‏اند، شنيده بودند كه سيّد از شخصيت قاتل تقدير كرده است! بديهى است كه اين شايعه نيز سلطان را مرعوب ساخت، بدين جهت بر مراقبت افزوده شد و هر كسى به ملاقاتش مى‏رفت، بايد قبلاً اجازه ملاقات گرفته باشد.

جمال‏الدين به شدت خشمناك شد و تصميم گرفت با تحصيل جواز صدور گذرنامه، از تركيه خارج شود، ولى چون سلطان از وجود سيّد در خارج بيشتر بينماك بود، بر تضييقات افزود و در عين حال در صدد دلجويى او برآمد، بدين جهت سيّد از مسافرت منصرف شد و طولى نكشيد كه سيّد به مرض سرطان كه در دهانش پيدا شده، مبتلا گرديد و حوادث پايان يافت و به فوت وى منتهى گرديد.

به هرحال پس از وفاتش شايعات زيادى رواج گرفت و گفتند اهمال پزشك سلطان در معالجه موجب مرگ سيّد گرديده است.

به هرحال، سيّد فوت كرد و جنازه او مانند جنازه يكى از افراد عادى جامعه تشييع شد... و جز افراد معدودى كه جرأت و جسارت داشتند و نسبت به وى وفادار بودند، كسى از جنازه مشايعت نكرد و مانند مردم عادى دفن شد. و روزنامه‏ها نيز در سراسر ايالات عثمانى از ذكر اين حادثه ممنوع بودند.

حالا مى‏پرسيم كه مجموع تعليمات او در يك كلمه و هدفهاى او در يك جمله چه بود!؟

‹‹ لوتروب استوارت ›› نويسنده و محقق معروف مى‏گويد:

‹‹ خلاصه تعليمات جمال‏الدين منحصر در اين است كه غرب رقيب و حريف مبارز سرسخت شرق است و روح عنادى كه در قلب ‹‹ پطرس زاهد ›› حلول كرده بود و جنگهاى صليبى را به راه انداخت، همان تعصب در كمون ذهن و قلب مسيحيان فعلى ريشه دوانيده و همين روح با همه وسايل، مى‏كوشد تا هر جنبشى را كه مسلمانان براى اصلاح و نهضت ايجاد مى‏كنند، آن را نابود سازند و صرفاً به همين جهت وظيفه جهان اسلام حكم مى‏كند كه براى دفاع از هجوم غرب و حفظ موجوديتش، همه جوامع اسلامى و كشورهاى اسلامى با يكديگر متحد شوند و براى انجام چنين منظورى، راه منحصر در آن است كه اسباب و موجبات ترقّيات و پيشرفتهاى غرب را به دست آورده و همه عوامل و موجبات برتريها و قدرت غرب را تحصيل كنند. ››

‹‹ گولد زيهر ›› ‹‹ خاورشناس بزرگ آلمانى ›› مانند ‹‹ پروفسور براون ›› معتقد است :

جمال‏الدين مردى بود، فيلسوف، نويسنده، خطيب، ژورناليست و بالاتر از همه اينها مردى بود سياسى كه دوستانش او را يك فرد ملى بزرگ و دشمنانش او را مرد تحريك كننده و خطرناكى مى‏دانند و اين مرد از لحاظ علاقه و تمايل به ايجاد حكومت ملى و پارلمانى كه در چند دهه اخير در كشورهاى اسلامى به وجود آمد به شدت تأثير داشته است.

از اين گذشته، او مى‏كوشيد تا كشورهاى اسلامى را از زير بار سيطره و سلطه اروپاييان و استثمار بيگانگان نجات دهد، كما اينكه طرفدار تشكيل جامعه‏اى بود كه حكومتهاى اسلامى، از جمله ايران شيعه، تحت نظم و انضباط درآيند!

تا به وسيله اين انضباط از شر مداخله ديگران در امان باشند و همين طور مى‏كوشيد تا ادارات داخلى كشورهاى اسلامى، مانند كشورهاى اروپايى منظم گردند!