ميبايست اين جمله در حال پاكى زن از حيض ، پاكيى كه در آن با وى مقاربت نكرده ادا شود ، ودرحال شعور
وعقل واختيار وبدون خشم ودر حضور دو شاهد عادل برگزار گردد.
نقل است كه نخستين ظهار در اسلام در مورد زنى از انصار به نام خوله واقع شد كه وى اندامى زيبا داشت و
همسرش اوس بن صامت روزى او را در جانمازش ديد كه نماز مى خواند زياده هوس نزديكى با او نمود و چون از
نماز بپرداخت وى را به مقاربت خواند و او امتناع نمود ، اوس كه مردى بى صبر بود به خشم آمد و فوراً
صيغه ظهار خواند ولى بلافاصله پشيمان شد اما چاره اى نمى ديد ، زن گفت : به نزد پيغمبر(ص) شو و از او
بپرس ، باشد كه راه حلى ارائه كند . وى گفت : شرم دارم كه اين موضوع را به نزد پيغمبر مطرح كنم . زن گفت:من خود مى روم . پس به نزد پيغمبر رفت و گفت : يا رسول الله من زنى مالدار و با جمال بودم و تا مال و
جمالى داشتم همسرم اوس از من كام براند اكنون كه مال و جمالم را از دست دادم مرا رها ساخته و خود او
نيز اكنون از اين كار پشيمان است آيا راهى هست كه ما دو همسر به همسرى خويش بازگرديم ؟ پيغمبر (ص)
فرمود : من نمى دانم جز اينكه تو از شويت جدا شده اى و دگر تو همسر او نيستى . وى همچنان پافشارى مى كرد
كه وى پدر فرزندانم و مورد علاقه من است و همى دست به دعا برمى داشت كه پروردگارا سخنى به زبان
پيغمبرت جارى كن كه راهگشاى مشكل من باشد كه ناگهان حالت وحى به پيغمبر دست داد . عايشه گويد : پيغمبر
را ديدم كه منقلب است و خوله همى اصرار مىورزد ، به خوله گفتم : لحظه اى سكوت كن مگر نمى بينى كه چهره
پيغمبر چگونه برافروخته شده ؟! چون وحى به پايان رسيد حضرت به خوله فرمود : برو و همسرت را حاضر كن .
چون اوس بيامد حضرت آيات (قد سمع الله قول التى تجادلك فى زوجها ...) كه در اين باره نازل شده بود تلاوت
نمود و به اوس فرمود : مى توانى بنده آزاد كنى ؟ وى گفت نه يا رسول الله كه برده گران و مال من به بهاى
آن وفا نكند . فرمود : مى توانى دو ماه روزه بگيرى ؟ گفت : يا رسول الله اين نيز نتوانم چه اگر در روز سه
بار غذا نخورم بينائى چشمم ضعيف شود . فرمود : مى توانى شصت مسكين خوراك دهى ؟ گفت : آن را نيز نتوانم
جز اينكه شما مرا يارى دهى . فرمود : من پانزده صاع طعام به تو مى دهم و دعا مى كنم كه خدا تو را بركت
دهد . پس حضرت طعام را به وى داد و او را دعا كرد و مشكل آنها را گشود و دو همسر زندگى را از سر گرفتند .
(بحار:22/57)
رويه ، مقابل بِطانَة: آستر و زيره.
پشت ضد بطن . ج : اَظهُر ، ظُهُور ، ظُهران.
(و وضعنا عنك وزرك * الذى انقض ظهرك) . (انشراح:2ـ3)
(ولو يؤاخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابة ...) . (فاطر:45)
قرأته عن ظهر قلبى ، اى من حفظى ، وفى الحديث: «افضل الصدقة صدقة عن ظهر غنى» ، اى ما كان عفوا قد فضل
عن غنى ، و قيل: اراد ما فضل عن قوت العيال وكفايتهم ، فاذا اعطيتها غيرك ابقيت بعدها لك ولهم عنى
وكانت عن استغناء منك ومنهم ، الظهر قدير و فى مثل هذا اشباعا للكلام وتمكينا ، كانّ صدقته مستندة
الى ظهر قوى من المال. ومثله: «خير الصدقة ما أبقت غنى» اى ابقت بعدها لك ولعيالك غنى . (مجمع البحرين
ماده ظهر ، وغنى)
اميرالمؤمنين (ع) : «قصم ظهرى اثنان: عالم متهتّك وجاهل متنسّك» . (بحار:1/208)
نيمروز . پس از زوال آفتاب ، زمان پس از ميل كردن خورشيد از وسط آسمان . چاشت . مقابل ضُحى كه نيم چاشت
است. وقت ونام يكى از نمازهاى پنجگانه فريضه اسلامى يعنى نماز پيشين. اين وقت را زوال گويند ، يعنى
زايل شدن و از ميان رفتن سايه پيشين و انتهاى آن موقعى است كه سايه هر چيز به اندازه دو هفتم آن رسيده
باشد و اين وقت نماز ظهر است و اكثر فقهاى شيعه پس از آن تا اندازه خواندن چهار ركعت به غروب مانده
نيز ادامه وقت اين نماز دانند .
ابان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود : چون زوال آفتاب شود درهاى آسمان گشوده گردند و بادها
وزيدن گيرند و خداوند به آفريدگانش نظر رحمت كند ، و من دوست دارم كه در آن هنگام عمل شايسته اى از من