كرانه پيشين ساق يا استخوان خشك ساق يا طرف استخوان ساق . ج : ظنابيب .
ظِنَّة
تهمت ، افتراء ، بهتان ، بدگمانى ، بدبينى . ج : ظِنَن . قال ابو الحسن الثالث (ع) لرجل وقد اكثر منافراط الثناء عليه: «اقبل على شأنك ، فان كثرة الملق يهجم على الظنّة، واذا حللت من اخيك فى محلالثقة فاعدل عن الملق الى حسن النيّة» . يعنى امام هادى (ع) به شخصى كه درباره آن حضرت چاپلوسى ميكردفرمود: بكار خويش بپرداز، كه تملق بيش از حدّ موجب بدگمانى وبدبينى ميشود، با دوست مورد اعتمادتبجاى چابلوسى با حسن نيت برخورد نما.(بحار:73/295)در مثل آمده: وقد يستفيد الظِنَّة المُتَنَصِّح. يعنى بسا شود كه نصيحتكار خيرخواه ، به بدخواهىمتهم گردد.
ظَواهِر
جِ ظاهرة ، مرتفعات . قريش الظواهر: آن قسمت از قبيله قريش كه در مرتفعات جبال مكه سكونت داشتند ، درقبال قريش البطاح ، يعنى آن بخش كه در جلگه ودرّه مكه منزل گزيده بودند.
ظَهائِر
جِ ظهيرة وظَهارة.
ظَهار
ظاهر زمين سنگستان وسنگناك.
ظِهار
(اصطلاح فقهى) :زن خود را در زناشوئى پشت مادر خويش فرض نمودن ودر حرمت آميزش به وى تشبيه كردن. نوعى طلاق كه درجاهليت معمول ومتداول بوده ، وچون شوى خطاب به همسر مىگفت: «انت علىّ كظهر امى يا أختى يا بنتى » آنزن بر او حرام ابدى مىگشت ، ولى شرع اسلام بدادن كفاره ابديت حرمت را از ميان برده است.كفاره آن عبارت است از آزاد نمودن يك برده واگر نتوانست دو ماه روزه واگر ميسر نبود شصت مسكين خوراكدادن.