بالشچه كه زنان بر سرين بندند تا كلان نمايند . ميخ كه هر دو سر حلقه را فراهم آرد . جامه اى كه متصل به بدن باشد .
غُلام
پسر كه خطش دميده باشد . و بعضى گويند : از زمان ولادت تا آمدن جوانى . (قال انّى يكون لى غلام وقد بلغنى الكبر ...) (آل عمران:40) . (فارسلوا واردهم فادلى دلوه قال يا بشرى هذا غلام ...) . (يوسف:19) اميرالمؤمنين (ع) : «رأى الشيخ احبّ الىّ من جلد الغلام» (نهج : حكمت 86) . گاه از روى تحقير بزرگسال را نيز غلام خوانند ، مانند «غلام ثقيف» كه در سخنان اميرالمؤمنين (ع) در باره حجّاج آمده است . ج :غِلمَة ، اَغلِمَة ، غِلمان .در تداول فارسى مطلق بنده مذكر را غلام گويند ، خواه كودك باشد و خواه جوان و خواه پير . به «برده» رجوع شود .
غُلاة
جمع غالى، مثل جابى وجباة . گزافه گويان، گزافه گران.غلوّ در امر: درگذشتن از حدّ آن وافراط وزياده روى در آن است، اين صفت از صفاتى است كه در اسلام نكوهيده ومذموم است، كه اين دين، مردم را به اعتدال وحفظ حدود دعوت ميكند; بخصوص اگر گزافه گرائى در امور اعتقاديه ومعتقدات باشد كه به كفر وزندقه مى انجامد، قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:(يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم ولا تقولوا على الله الاّ الحق)(نساء:170). در حديث رسول (ص) آمده: «صنفان من امتى لا نصيب لهما فى الاسلام: الغلاة والقدرية».در اصطلاح تاريخ: فرقه اى از منتسبين به اسلام مى باشند كه درباره اميرالمؤمنين على (ع) يا يكى از ائمه اهلبيت غلوّ كرده وآنها را از مرتبه واقعى خود فراتر برده خدا يا پيغمبر ميخوانند يا در ستايش آنها طريق افراط ميپيمايند. اين گروه در شمار گمراهان وكفار ميباشند.شيخ مفيد (متوفى بسال 413 هـ ق) در تصحيح الاعتقاد (ص 63) در تعريف غلاة گويد: غلاة كه از متظاهرين باسلام اند كسانى هستند كه على اميرالمؤمنين وائمه دين يعنى ذرارى آن حضرت را بخدايى وپيغمبرى نسبت داده اند، وآنانرا از جهت فضل در دين ودنيا بپايه اى ستوده اند كه از حد گذشته است وطريق افراط پيموده اند.اين گروه در شمار گمراهان وكافرانند، وعلى (ع) فرمان كشتن وسوختن آنانرا صادر فرمود وائمه اطهار نيز در حق آنان بكفرو خروج از اسلام حكم كردند.
«ريشه عقايد غلاة»
عربستان وجزيره يعنى بلاد ميان دجله وفرات وشامات پيش از ظهور اسلام مركز طوايف مختلف عرب وغير عرب ومحل بروز وتصادم عقايد واديان گوناگون از بت پرستى ويهوديت ومسيحيت وآيين هاى ايرانيان از زردشتى ومانوى ومزدكى وديگر اديان رايج آن زمان بود. در چنين محيطى ناچار بايد ظهور مذاهب مختلف ديگر را انتظار داشت. پس اگر ملل ونحل نويسانى مانند ابو محمد نوبختى وشهرستانى بگويند كه عقايد وآراء غلاة اسلام از ريشه خرم دينى ومزدكى ودهرى است وشبهات واهواء آنان از مذاهب حلوليه وتناسخيه ومخصوصاً يهود ونصارى مأخوذ است (ملل ونحل شهرستانى : 81). نبايد گفته آنانرا تكذيب كرد، زيرا نشانه هاى اين تأثير بطور روشن وآشكار در آراء وعقايد اين فرقه ها ديده ميشود. مثلا بقول شهرستانى همچنانكه يهود خالق را بخلق ونصارى خلق را بخالق تشبيه كرده اند غلاة نيز در آراء وعقايد از اين دو نوع رأى وعقيده بى نصيب نمانده اند، ليكن بايد توجه داشت كه بعضى از فرق غلاة خاصه فرقه هايى كه گردانندگان وزعماى آنها ايرانى بوده اند يا فرقه هايى كه در ايران ظهور كرده يا نمو وتوسعه يافته اند مقصود پنهانى ديگرى نيز داشته اند، وآن احياى آيين ايران قديم وشايد تضعيف اسلام بوسيله ايجاد اختلاف وتشتت آراء بوده است. اما در عين حال بايد بدين نكته متوجه بود كه وجود شباهت در عقايد وآراء مادام كه با قرائن ديگرى توأم نباشد به تنهايى نمى تواند دليل اخذ واقتباس باشد، ومتأسفانه بعضى از محققان مسيحى يا منتسبين باين دين خواسته اند عقايد غلاة، خاصه على اللهيان را از اصل مسيحى جلوه دهند، چنانكه ميرزا