«پيشگوئى على(ع)در باره ابومسلم» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابومسلم

عبدالرحمن بن مسلم مروزى خراسانى بنيان گذار دولت بنى عباس كه بيشتر مورخين او را خراسانى نژاد دانند وبعضى گويند : وى در اصفهان زاده ودر كوفه نشو ونما كرده وبر اين قول از اين جهت او را خراسانى ومروزى گويند كه قيام او در مرو خراسان بوده است . داستان قيام ابومسلم گرچه در اصل از مسلمات تاريخ است ولى در كيفيت آن ، آنچنانكه در تواريخ مفصله از قبيل تاريخ طبرى وابن اثير وحبيب السير وروضة الصفا آمده به افسانه نزديكتر است تا به حقيقت . اجمالاً وى در حدود سال صد وبيست وهفت در عهد حكومت مروان حمار آخرين خليفه مروانى به انگيزه خوانخواهى آل محمد (ص) از بنى اميه وبنى مروان كه مواليان اين خاندان از شهادت امام حسين(ع) وزيد بن على وديگر امامزادگان بدست آن ظالمان دلى پر خون داشتند ومخصوصاً شيعيان خراسان كه از كثرت به سزائى برخوردار بودند واز سوئى حكومت بنى مروان رو به ضعف همى رفت ودر اكثر بلاد اسلامى عليه آنها شورشهائى بپا شده بود شرايط را براى قيام مساعد ديد و وى كه گويند در آن روز نوزده يا بيست ساله ولى شجاع وبا شهامت بوده در مرو با جمعى از سران شيعه آنجا انجمن نموده وبر قيام عليه بنى مروان وتأسيس حكومت آل محمد(ص) تصميم گرفتند ومدار سخن آنها همواره آل محمد (ص) ورضاى آل محمد(ص) بود ودر آن سال به اتفاق جمعى از همفكران خود عازم حج شد ودر آنجا ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله عباس را ملاقات نمودند وآنها او را شايسته زعامت ديده و او را به رهبرى انقلاب نصب نمودند وهنگامى كه به مرو بازگشتند چون نصر بن سيار والى خراسان با خديع كرمانى درگير جنگ بود ابومسلم زمينه را فراهم ديد كه علنى مردم را به قيام دعوت كند وبه تفصيلى كه در تواريخ آمده بر نصر پيروز آمد وولايت خراسان ، او را مسلّم شد وظرف سه يا چهار سال اكثر مناطق ايران وعراق را به تصرف در آورد وابوسلمه خلال را به جاى خود در كوفه نصب نمود . ودر خلال اين مدت مروان حمار از داعيه قيام ابراهيم خبردار شد او را دستگير وبه شام احضار ودر آنجا او را به قتل رساند. وابراهيم هنگامى كه دستگير شد برادرش عبدالله بن محمد را كه به سفاح شهرت داشت وليعهد خود كرد وسفاح محض شنيدن فتح عراق باتفاق برادرش ابوجعفر منصور وجمعى از خويشان خود را به كوفه رساند وابوسلمه آنها را در جائى پنهان داشت چه او را داعيه اين بود كه يكى از فرزندان على (ع) را به زعامت مسلمين نصب كند ولذا در ضمن مدت اختفاء آنها وى سه نامه به مدينه فرستاد : يكى را به خدمت امام صادق(ع) ويكى را جهت عبدالله بن حسن وسوم را جهت عمر بن على بن الحسين ، و قاصد را گفت : اول به خدمت امام صادق (ع) رود واگر او پذيرفت آندو نامه را پاره كند وگرنه به نزد آنها رود . وى چون نامه را به امام داد حضرت پيش از اينكه نامه را بخواند آنرا در آتش افكند وچون ياران آن حضرت سبب پرسيدند فرمود : اينها كه هنوز كارشان به انجام نرسيده سخن ما را نمىشنوند ودر اطاعت ما نيستند چه رسد كه كار بر آنها مسلم شود ، و وجوه ديگر را نيز فرموده كه در روايات آمده است . آن دو نيز به تبع حضرت نامهها را جواب نداده ودعوت را رد كردند . ولى پيش از بازگشت قاصد خراسانيان از مخفيگاه سفاح وهمراهان با خبر شدند وبه نزد آنها رفته با سفاح بيعت نمودند وابوسلمه خود نيز به ضرورت از آنها متابعت نمود . سفاح به مسجد جامع آمد وسخنرانى كرد وبالاخره كار بر او مسلّم شد و بلافاصله عبدالله بن على را به جنگ مروان به شام فرستاد وبر او پيروز شد ومروان فرار كرد وپس از چندى بر او نيز دست يافت و او را بكشت وسرش را به نزد سفاح فرستاد . اين ببود تا سال صد وسى وشش . ابومسلم از خراسان عازم حج شد وبا شكوه فراوان وارد كوفه ومورد استقبال خليفه قرار گرفت ولى برخلاف انتظار ابومسلم كه خود داعيه امارت حج را داشت وى برادرش ابوجعفر منصور را امير حج كرد وپيش از بازگشت از حج سفاح بمرد وچون خبر مرگ او به گوش عبدالله بن على رسيد داعيه استقلال نمود ومردم شام را به بيعت خود خواند وابوجعفر منصور كه جانشين برادر بود لازم ديد ابومسلم را به جنگ عبدالله فرستد وى اجابت نمود وبه شام رفت وظرف مدت پنج ماه جنگ بر او پيروز گشت وپس از انجام كار در راه بازگشت به خراسان به دعوت خليفه به بغداد آمد ومنصور با توطئه از پيش طرح شده ابومسلم را بكشت زيرا وى ابومسلم را براى خويش خطرى بزرگ ميدانست ، ابومسلم در آن روز سى وشش سال از عمرش مىگذشت .

«پيشگوئى على(ع)در باره ابومسلم»

روزى در صفين سپاه شام حمله سختى به سپاه عراق نمود كه ميمنه سپاه عراق رو به فرار نهاد . مالك اشتر

/ 2570