احكام دين - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آمده كه: «مراد از كفار هم مرز كه در آيه به نبرد با آنها امر شد همان ديلم مى باشد . (بحار:100/27)

دَيلمى

ابوالحسن يا ابوالحسين مهيار بن مرزويه متوفى به سال 428 هـ شاعر معروف عرب زبان ايرانى الاصل كه توسط سيد رضى از زردشتى به دين اسلام گرويد (394 هـ) . مهيار ديلمى از نظر معانى شعرى مبتكر واز جهت سبك ، قوى واستوار بود حر عاملى در باره وى گويد: مهيار جامع فصاحت عرب ومعانى عجم بود . زبيدى گويد: شاعر زمان خود وفارسى الاصل واز مردم بغداد بود كه در درب الرباح كرخ سكونت گزيد ، ودر همانجا درگذشته است وتذكره نويسان مهيار را ملقب به الكاتب ساخته اند وشايد اين لقب از آنجا پيدا شده است كه او زمانى در ديوان سمت كتابت را داشته است» . بنا به گفته هوارت محل ولادت مهيار در ديلم ـ جنوب گيلان در ساحل بحر خزر ـ بوده است و او براى كارهاى ترجمه به بغداد فرا خوانده شد . گويند كه مهيار از مذهب تشيع پيروى كرده واز غلاة شيعه بوده است ودليل بر آن را دشنام او به صحابه مى دانند . ديوان شعر او در چهار جلد به چاپ رسيده است وعلى الفلاّل كتابى در زمينه تحقيق در اشعار وسبك واسلوب مهيار به اسم «مهيار الديلمى وشعره» به چاپ رسانيده است . (اعلام زركلى:8/264 چاپ دوم)

دَين

وام دادن ، دانه: اعطاه مالا الى اجل واقرضه . ودر اصطلاح فقهاء: مالى كلى كه ثابت باشد در ذمه شخصى براى ديگرى به سببى از اسباب ، خواه سبب اختيارى ، مانند وامى كه بستانى وكالائى كه به سلف فروخته وهنوز به مشترى نپرداخته باشى ، وبهاى كالائى كه به نسيه گرفته باشى، ومانند اجرت در اجاره ومهر در نكاح وعوض خلع ومانند آن . يا قهرى وغير اختيارى ، چنان كه در مورد ضمانات مثل آن كه مالى از كسى تلف كرده يا جرحى بر كسى وارد كرده باشى ، ومانند نفقه زوجه دائمه وامثال آن .

احكام دين

1 ـ دين يا حالّ است (بدون مدت ، يا مدت دار ولى وقت اداء آن رسيده است) كه در اين صورت طلبكار حق مطالبه دارد وبر بدهكار واجب است هرگاه مطالبه كند در صورت امكان بپردازد . ويا مؤجّل (مدت دار) ودر اين صورت بر بدهكار اداء آن واجب نباشد جز هنگام حلول اجل وسررسيد آن ، تعيين مدت در دين ، گاه به قرارداد طلبكار وبدهكار است ، چنان كه در سلم ونسيه ، ويا به تعيين شارع است ، چنان كه در اقساط مقرّرة در مورد ديه .

2 ـ جايز است تبرع نمودن به اداء دين ديگرى ، خواه مديون زنده باشد يا مرده ، وبا چنان پرداختى ذمه او برىء مى شود گرچه بى اذن او باشد ، بلكه گرچه وى را منع كند ، وبر طلبكار واجب است آن را قبول كند .

3 ـ دين مؤجّل (مدت دار) به مرگ مديون ، حالّ مى گردد ، يعنى وجوب اداء آن فورى ميشود . چنان كه دين به مرگ مديون به اعيان تركه تعلق مى گيرد وتنها مقدار زايد بر دين از تركه به وارث ميرسد .

4 ـ دين مدت دار را ميتوان با توافق طرفين از مدتش كاست ودر قبال آن كمتر از مبلغ بدهى به طلبكار پرداخت ، ولى نتوان بر مدت افزود ومتقابلا بر وجه اضافه نمود .

5 ـ واجب است كه بدهكار ـ هنگام سررسيد بدهى ومطالبه طلبكار ـ تلاش كند به هر وسيله ممكن دين خود را ادا نمايد گرچه به فروش كالائى يا ملكى كه نمى خواسته آن را بفروشد ، ويا مطالبه طلب خود از بدهكاران خود ويا به اجاره دادن املاكى كه دارد ، ومانند آن .

آرى استثناء مى شود (از اموالى كه واجب است دين خود را از آنها ادا نمود) فروختن خانه مسكونى وپوشاكى كه بدان نياز دارد ولو براى زينت ، ومركب سوارى كه لايق حال او باشد در صورت نياز ، ونيز لوازم خانگى از فرش وظرف ومانند آن ، آن مقدار كه بدانها نياز دارد ، وبطور كلّى آنچه كه اگر آن را بفروشد كمبود آن وى را به مشقت افكند .

آرى اگر خود مديون به فروش اين اموال راضى شد طلبكار مى تواند آن را بستاند .

6 ـ همچنان كه بر بدهكار ندار ، در حال عسر وندارى واجب نيست دين خود را از مستثنيات ادا كند ، بر طلبكار حرام است كه وى را به پرداخت دين خود از مستثنيات مجبور نمايد ، بلكه واجب است او را مهلت

/ 2570