بطورى كه از آيات مذكور و آيات بسيارى ديگر برمى آيد پس از آنكه پيامبر اسلام مبعوث شدند، آئين بزرگى عرضه كردند و بناى نوينى نهادند كه از اطراف و نواحى مختلف و كشورهاى دور و نزديك كسانى به طرف وى روى آوردند به ويژه آن گاه كه از مكه به مدينه مهاجرت كردند و شهرت پيدا كردند، دانايان يهود و نصارى كه در جزيرة العرب بودند به مدينه آمدند، خود و يا مأمورينى كه برگزيده آنها بودند مسائلى را مطرح مى كردند به ناچار مى بايست پاسخى بدانها داده شود و بنابر اين مسائل كلامى يكى از ضروريات طبيعى و قهرى دين اسلام است كه از بدو ظهور اسلام مورد توجه واقع شد و بديهى است كه بعد از وفات حضرت رسول اينگونه مسائل حادتر گرديد بويژه كه در داخل اسلام اختلاف شديدى بوجود آمد و كسانى كه در زمان حضرت رسول به ملاحظاتى ساكت بودند به مبارزه برخاستند و دواعى خود را به طرق گوناگون ابراز نمودند، وجود منافقين از همان اوان ظهور اسلام در بوجود آمدن جدالها و مناظرات و بالاخره علم كلام اثرى كامل داشته است، منافقين كسانى بودند كه پس از استوارى اسلام به ظاهر خود را مسلمان ناميدند و در باطن تخم نفاق و فساد پراكندند.چنانكه مى فرمايد: (و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم * انما نحن مستهزؤون * الله يستهزىء بهم و يمدهم فى طغيانهم يعمهون).اين امر يعنى تظاهر به اسلام در قرون بعد نيز همچنان ادامه داشت و بسيارى از جدالها و شبهات به وسيله همين عده وارد در دين اسلام گرديد، از جمله مردى به نام «سوسن» نصرانى بود كه گويند در ادعاهاى «معبد بن عبدالله جهنى بصرى» دخالت داشته است و عقايد باطله معبد ناشى از وسوسه هاى همين شخص است، از جمله قول او است به قدر. گويند: «معبد نخستين كسى است كه قائل به قدر گرديد و بسيارى از مردم مدينه را با ادعاهاى باطل خود گمراه كرد»، معبد استاد «غيلان بن مروان» دمشقى است كه او نيز قائل به قدر بود و در اين باب غلو بسيار كرد.مردى ديگر كه به ظاهر مسلمان شد و لكن به طور تحقيق منافق است «عبدالله بن وهب بن سبا» است گويند: «وى مردى يهودى بود و بدان جهت تظاهر به اسلام كرد كه در آن خلاف و فساد افكند».البته اين امور بجز امر امامت و خلافت است كه خود يكى از مهمترين عوامل اختلاف به حساب مى آيد و اساس بسيارى از جدالهاى اسلامى است.با توجه به اين امور نمى توان گفت كه پايه گذار مسائل كلامى واصل بن عطا و يا حسن بصرى و يا ابوالحسن اشعرى است و بلكه اين امر از همان ابتداى كار اسلام به طور پراكنده و نامنظم شروع مى شود لكن مظهر كامل آن در برهه اى از زمان، حسن بصرى و واصل بن عطا و ديگران بوده است.
«كلام در عصر خلفاى عباسى»
در عصر خلافت عباسى مجالسى به طور علنى و آشكار در مورد اين گونه مسائل تشكيل مى شد و متدرجاً اين مسائل از جمله مسائل روز دربارهاى خلافت و دانشمندان دين گرديد و گسترش يافت تا آنگاه كه بين اهل حديث شكافهائى بوجود آمد و به تدريج مذاهب كلامى ظاهر شد و از عهد مأمون تا دوران متوكل به اوج خود رسيد.