چهارمين حرف الفباى فارسى و سومين حرف از الفباى عربى، از حروف شمسيه و نطعيه است و در حساب جمل به چهارصد گيرند. نام آن «تاء» است و ساكنه آن در فارسى، ضمير مخاطب است. در عربى: ساكنه آن علامت تأنيث فعل، و متحركه آن ، كه متصل به فعل باشد: مضمومه ضمير متكلم و مفتوحه ضمير مخاطب و مكسوره ضمير مخاطبة، چون: «ضَرَبَتْ وَضَرَبْتُ وَضَرَبْتَ وَضَرَبْتِ».و چون به اسم ملحق شود گاه ، علامت تأنيث و گاه ، نشان وحدت و گاه ، گوياى مبالغه باشد، مانند: «قائمة و شجرة و فهّامة».زايده نيز باشد و به صيغه جمع منتهى الجموع متصل گردد، يا به منظور دلالت بر نسبت، مانند: «مهالبة» جمع مهلبى; يا به جهت تعويض ، از حرف محذوف آيد، مانند: «زنادقة» جمع زنديق.حرف قسم باشد و بر سر اسم جلالة «الله» درآيد و آن را مجرور سازد مانند: «تالله»، و احياناً غير اسم جلاله را نيز جر دهد، مانند: «تربّى».بر سر فعل مضارع: مفرد و تثنيه غايب و مخاطب و مخاطبة درآيد مانند: «تنصر، تنصران، تنصر، تنصران، تنصرون، تنصرين، تنصران، تنصرن».چنانكه در وسط برخى افعال نيز درآيد، مانند: «اقتتل».گاه به آخر اسمى زياد شود، مانند: «ملكوت».و گاه تاء زايده ، عوض از حرف محذوف از اول كلمه آيد، چون: «عظة» كه در اصل «وعظ» بوده; يا از آخر آن، مانند: «شفة» كه اصل آن «شفه» بوده است . (المنجد)
تا
تثنيه آن تان، ج : أولاء : اسم اشاره مؤنث است، هاء تنبيه بر آن درآيد، چون: «هاتا و هاتان و هؤلاء» .كاف خطاب ، به آن ملحق شود، مانند: «تاك و تلك».