« ت » - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

« ت »

ت

چهارمين حرف الفباى فارسى و سومين حرف از الفباى عربى، از حروف شمسيه و نطعيه است و در حساب جمل به چهارصد گيرند. نام آن «تاء» است و ساكنه آن در فارسى، ضمير مخاطب است. در عربى: ساكنه آن علامت تأنيث فعل، و متحركه آن ، كه متصل به فعل باشد: مضمومه ضمير متكلم و مفتوحه ضمير مخاطب و مكسوره ضمير مخاطبة، چون: «ضَرَبَتْ وَضَرَبْتُ وَضَرَبْتَ وَضَرَبْتِ».

و چون به اسم ملحق شود گاه ، علامت تأنيث و گاه ، نشان وحدت و گاه ، گوياى مبالغه باشد، مانند: «قائمة و شجرة و فهّامة».

زايده نيز باشد و به صيغه جمع منتهى الجموع متصل گردد، يا به منظور دلالت بر نسبت، مانند: «مهالبة» جمع مهلبى; يا به جهت تعويض ، از حرف محذوف آيد، مانند: «زنادقة» جمع زنديق.

حرف قسم باشد و بر سر اسم جلالة «الله» درآيد و آن را مجرور سازد مانند: «تالله»، و احياناً غير اسم جلاله را نيز جر دهد، مانند: «تربّى».

بر سر فعل مضارع: مفرد و تثنيه غايب و مخاطب و مخاطبة درآيد مانند: «تنصر، تنصران، تنصر، تنصران، تنصرون، تنصرين، تنصران، تنصرن».

چنانكه در وسط برخى افعال نيز درآيد، مانند: «اقتتل».

گاه به آخر اسمى زياد شود، مانند: «ملكوت».

و گاه تاء زايده ، عوض از حرف محذوف از اول كلمه آيد، چون: «عظة» كه در اصل «وعظ» بوده; يا از آخر آن، مانند: «شفة» كه اصل آن «شفه» بوده است . (المنجد)

تا

تثنيه آن تان، ج : أولاء : اسم اشاره مؤنث است، هاء تنبيه بر آن درآيد، چون: «هاتا و هاتان و هؤلاء» .

كاف خطاب ، به آن ملحق شود، مانند: «تاك و تلك».

/ 2570