حرف بيست و سوم از الفباى فارسى و بيستم از الفباى عربى، در حساب ابجد هشتاد بشمار آيد، از حروف شفوية، زولقية و مصمته است.در زبان فارسى بيشتر بجاى «پ» استعمال ميشود مانند پيل و فيل، سپيد و سفيد، گوسپند و گوسفند. اين تبديل گاه به مناسبت تعريب است مانند اصفهان و اسپهان.از نظر دستور زبان عرب حرف «ف» در موارد زير بكار مى رود:1 ـ عطف، كه خود بر دو قسم است: ترتيبى، خواه معنوى، مانند: قام زيد فعمرو، يا ذكرى، مانند: (فقد سألوا موسى اكبر من ذلك فقالوا ارنا الله جهرة); عطف تعقيبى: «تزوّج فلان فولد له».2 ـ سببيت: (فتلقّى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه).3 ـ جواب، اين در صورتى است كه صلاحيت شرطى بودن نداشته باشد: (ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم).4 ـ زايدة: زيد فلا تضربه.
فاء
نام حرف «ف».
فائِت
نيست شونده. از دست رفته. اميرالمؤمنين (ع): «الاشتغال بالفائت يضيع الوقت»: فكر خويش را به گذشته هاى از دست رفته مشغول داشتن موجب ضايع شدن عمر آدمى است. (غررالحكم)
فائح
بوى خوش دهنده.
فائِدَة
مؤنث فائد. حاصل، نتيجة، سود، ثمر، عايد. ج: فوائد.از سخنان اميرالمؤمنين (ع): «ان افضل الناس عندالله من كان العمل بالحق احبّ اليه وان نقصه وكرثه، من الباطل وان جرّ اليه فائدة وزاده»: بهترين مردم نزد خداوند آن كسى است كه درستكارى را دوست تر از بدكارى داند هر چند درستكارى او را زيان زند واندوهگين سازد وبدكارى او را سود رساند و موجب زيادتى مال يا اعتبار او شود. (نهج: خطبه 125)