هجرت ابوذر از مدينه - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرموده . و نيز از آن حضرت نقل شده كه فرمود : «الجنة مشتاقة الى اربعة من امتى : على و سلمان و مقداد و ابىذر» . و آنگاه كه رسول خدا در سال هفت از هجرت به عمرة القضاء مىشد ابوذر را در مدينه خليفتى داد .

ابن بابويه به سند معتبر از امام صادق (ع) روايت كرده است كه : روزى ابوذر از كنار پيغمبر (ص) مىگذشت جبرئيل به صورت دحيه كلبى در خدمت حضرت به خلوت نشسته بود ، ابوذر گمان كرد دحيه است و با حضرت رازى دارد توقف ننمود ، جبرئيل گفت : اينك ابوذر بر ما گذشت و سلام نكرد و اگر سلام مىكرد ما جواب سلامش را مىداديم ، بدرستى كه او را دعائى است كه در ميان اهل آسمانها معروف است چون من عروج كنم از او سئوال كن . چون جبرئيل رفت ابوذر بيامد ، حضرت فرمود : چرا سلام نكردى ؟ عرض كرد گمان كردم كه شما با دحيه رازى داريد نخواستم مزاحم شوم ، حضرت فرمود : جبرئيل بود و چنين گفت . ابوذر بسيار متأثر شد . حضرت فرمود : آن دعا چيست ؟ عرض كرد : من اين دعا را مىخوانم «اللهم انى اسئلك الايمان بك و التصديق بنبيك و العافية من جميع البلاء و الشكر على العافية و الغنى عن شرار الناس». و از امام باقر (ع) منقول است كه :ابوذر از خوف خدا چندان گريست كه چشمش آزرده شد ، به او گفتند كه دعا كن خدا چشمت را شفا بخشد ، وى گفت مرا چندان غم آن نيست ، گفتند : چه غمست كه تو را از چشمت بى خبر كرده ؟ گفت : دو امر عظيم كه در پيش دارم و آن دو بهشت و دوزخ است . ابن بابويه از عبدالله عباس روايت كرده كه : روزى رسول خدا در مسجد قبا نشسته بود و جمعى از صحابه در خدمتش بودند فرمود : اول كسى كه در اين ساعت از در درآيد يكى از اهل بهشت باشد ، همه برخاستند كه مبادرت كنند و نخستين وارد باشند ، حضرت فرمود : نه چنين است بلكه اكنون جماعتى از اين در درآيند كه هر يك بر ديگرى سبقت جويد هر كدام كه مرا به بيرون رفتن آذرماه مژده دهد او از اهل بهشت است ، پس ابوذر با آن جماعت داخل شد حضرت به ايشان فرمود : ما در كدام ماه از ماههاى رومى هستيم ؟ ابوذر گفت : آذر بدر رفت . حضرت فرمود : مىدانستم ولى مىخواستم صحابه بدانند كه تو از اهل بهشتى و چگونه چنين نباشى در صورتى كه تو را پس از من به سبب محبت اهلبيتم از حرم من بيرون كنند و تو تنها در غربت بسر برى و تنها خواهى مرد و جمعى از اهل عراق سعادت تجهيز و دفن تو را خواهند يافت آنها در بهشت با من خواهند بود .

هجرت ابوذر از مدينه

تبعيد و وفات او» بعضى مورخين نوشتهاند كه ابوذر در زمان عمر ، خود به شام هجرت كرده اما سيد مرتضى گفته : معروف آن است كه وى تا عهد عثمان در مدينه بود و عثمان وى را به شام تبعيد نمود . اكثرا نوشتهاند هنگامى كه عثمان بر اريكه خلافت اسلامى نشست آنچنان خويشتن را در تصرف اموال بيتالمال آزاد انگاشت كه گوئى سخاوت حاتم با ثروت قارون دست به دست هم داده بودند ، به هر كس هر چه مىخواست مىداد و به عناوين مختلف مخصوصا افراد سرشناس قبيله اميه را يك شبه به ثروتهاى كلان رسانيد ; به چهار دامادش هر يك صدهزار دينار و به مروان حكم صدهزار دينار و به نقلى تمامى خمس افريقا را عطا كرد ، و به روايت واقدى : هنگامى كه شترانى از ممرّ صدقه به نزد خليفه آوردند همه آنها را يكجا به حارث بن حكم بن ابى العاص بن اميه داد ، و چون ابوموسى اشعرى استاندار وى در بصره اموال فراوانى را از آنجا به مدينه فرستاد همه آن پولها را با سينيهاى بزرگ پيمانه مىكرد و ميان فرزندان و افراد خانواده توزيع نمود ، كه چون زياد بن عبيد كه در آنجا حضور داشت آن صحنه را بديد سخت بگريست ، خليفه گفت : اى زياد گريه مكن كه عمر براى رضاى خدا خويشان خود را از اين اموال بىبهره نمود و من براى رضاى خدا خويشان خود را از اينها بهرهمند مىسازم . و نيز روايت شده كه وى عموى خود حكم بن ابى العاص رانده شده پيغمبر(ص) را به مدينه بازگردانيد و او را به جمعآورى صدقات قبيله قضاعه گماشت ، و چون صدقات آنجا فراهم شد همه آنها كه مبلغ سيصد ميليون بود به خود حكم داد . ابوذر كه اين كارهاى شگفت را از نزديك مشاهده مىكرد و آنها را با مكتب اسلام و رهبرى اسلامى سازگار نمىديد تاب تحمل را از دست بداد و زبان به طعن و اعتراض گشود .

عثمان از بيم فتنه و شورش ، ابوذر را به شام و تحت نظر معاويه تبعيد نمود ، ابوذر در آنجا نيز ساكت ننشست و چون معاويه را ـ كه به نام حاكم اسلامى و نايب خليفه رسول (ص) در آن سرزمين حكومت مىكرد ـ ديد كه شيوه جبّاران اتخاذ كرده به روش كسرى و قيصر زندگى مىكند و پيوسته به تجملات و بناى ساختمانهاى مجلل مىپردازد و در صرف اموال بيتالمال حساب و كتاب و حد و حدودى مرعى نمىدارد ، كاسه صبرش لبريز گرديد و زبان به اعتراض گشود . او مىگفت : آيه : (الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيلالله

/ 2570