تبعيد و وفات او» بعضى مورخين نوشتهاند كه ابوذر در زمان عمر ، خود به شام هجرت كرده اما سيد مرتضى گفته : معروف آن است كه وى تا عهد عثمان در مدينه بود و عثمان وى را به شام تبعيد نمود . اكثرا نوشتهاند هنگامى كه عثمان بر اريكه خلافت اسلامى نشست آنچنان خويشتن را در تصرف اموال بيتالمال آزاد انگاشت كه گوئى سخاوت حاتم با ثروت قارون دست به دست هم داده بودند ، به هر كس هر چه مىخواست مىداد و به عناوين مختلف مخصوصا افراد سرشناس قبيله اميه را يك شبه به ثروتهاى كلان رسانيد ; به چهار دامادش هر يك صدهزار دينار و به مروان حكم صدهزار دينار و به نقلى تمامى خمس افريقا را عطا كرد ، و به روايت واقدى : هنگامى كه شترانى از ممرّ صدقه به نزد خليفه آوردند همه آنها را يكجا به حارث بن حكم بن ابى العاص بن اميه داد ، و چون ابوموسى اشعرى استاندار وى در بصره اموال فراوانى را از آنجا به مدينه فرستاد همه آن پولها را با سينيهاى بزرگ پيمانه مىكرد و ميان فرزندان و افراد خانواده توزيع نمود ، كه چون زياد بن عبيد كه در آنجا حضور داشت آن صحنه را بديد سخت بگريست ، خليفه گفت : اى زياد گريه مكن كه عمر براى رضاى خدا خويشان خود را از اين اموال بىبهره نمود و من براى رضاى خدا خويشان خود را از اينها بهرهمند مىسازم . و نيز روايت شده كه وى عموى خود حكم بن ابى العاص رانده شده پيغمبر(ص) را به مدينه بازگردانيد و او را به جمعآورى صدقات قبيله قضاعه گماشت ، و چون صدقات آنجا فراهم شد همه آنها كه مبلغ سيصد ميليون بود به خود حكم داد . ابوذر كه اين كارهاى شگفت را از نزديك مشاهده مىكرد و آنها را با مكتب اسلام و رهبرى اسلامى سازگار نمىديد تاب تحمل را از دست بداد و زبان به طعن و اعتراض گشود .عثمان از بيم فتنه و شورش ، ابوذر را به شام و تحت نظر معاويه تبعيد نمود ، ابوذر در آنجا نيز ساكت ننشست و چون معاويه را ـ كه به نام حاكم اسلامى و نايب خليفه رسول (ص) در آن سرزمين حكومت مىكرد ـ ديد كه شيوه جبّاران اتخاذ كرده به روش كسرى و قيصر زندگى مىكند و پيوسته به تجملات و بناى ساختمانهاى مجلل مىپردازد و در صرف اموال بيتالمال حساب و كتاب و حد و حدودى مرعى نمىدارد ، كاسه صبرش لبريز گرديد و زبان به اعتراض گشود . او مىگفت : آيه : (الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيلالله