« ر » - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

« ر »

ر :حرف دوازدهم از الفباى فارسى ودهم از حروف هجاى عرب وبه حساب جمل آن را به دويست دارند واز حروف زلاقه ومهمله ومتشابهه و شمسيّه و از حروف يرملون مى باشد.

را

در زبان فارسى علامت مفعول صريح است ، معانى ديگرى نيز دارد ، به كتب دستور رجوع شود .

رائد

جوينده . آنكه جهت طلب آب وعلف فرستاده شده باشد . جمله «الرائد لا يكذب اهله» يعنى فرستاده قوم ، به كسانى كه او را به كشف حقيقت گسيل داشته اند دروغ نگويد . از جمله امثال سائره عرب ، و در لسان معصومين مكرر ذكر شده است :رسول الله (ص) : «يا بنى عبدالمطلب ! انّ الرائد لا يكذب اهله ، و الذى بعثنى بالحق لتموتنّ كما تنامون ، و لتبعثنّ كما تستيقظون، وما بعد الموت دارٌ الاّ جنّة او نار ...» . (بحار:7/47) علىّ (ع) ـ فى حديث ـ : «ليصدق رائدٌ اهله» . (نهج : خطبه 108 و 154)

رائِش

واسطه رشوة . در حديث آمده : «لعن الله الراشى و المرتشى و الرائش» . قال ابن اثير : فالراشى من يعطى الذى يعينه على الباطل ، و المرتشى الآخذ ، و الرائش الذى يسعى بينهما و يستزيد لهذا و يستنقص لهذا .

(نهاية)

رابح

اسم فاعل است از ربح . سود كننده . در كلمات اميرالمؤمنين (ع) خطاب به ابوذر هنگامى كه وى را به ربذه تبعيد مى كردند ، آمده : «... وستعلم من الرابح غدا والاكثر حسّدا» . (نهج : كلام 130)

رابِض

مقيم وساكن : ومنه لا تبعثوا الرّابضين : اى لا تهيجوهم عليكم . مراد از رابضين در اين حديث ، تُرك و حبشه است. (منتهى الارب واقرب الموارد)

رابضة

مرد حقير وعاجز و بازمانده از طلب معالى امور ، تاء براى مبالغه است و رويبضه مصغّر آن است . (صحاح وآنندراج)

رابِط

آنچه كه سبب پيوند باشد ، مايه پيوند واتصال .

قويدل ، دلدار ونترس . اميرالمؤمنين(ع): «من لم يبال متى حتفه عليه ساقط ، فجنانه فى الملمّات رابط» .

(بحار:21/26) رابط به معنى راهب ومرد زاهد وحكيم از دنيا رميده نيز آمده است .

رابط الجاش

شجاع ، دلير : عن الباقر(ع) : «كان محمد بن الحنفية رجلا رابط الجاش» . (بحار:42/106)

رابطة

مؤنث رابط . علاقه وآنچه بدان چيزى را به چيزى بندند .

در اصطلاح منطق ، اداتى را گويند كه دالّ بر نسبت بود ، مانند : است در فارسى وهو وكان در عربى .

رابِع

چهارم . (سيقولون ثلاثة رابعهم كلبهم) . (كهف : 21)

/ 2570