«غيبت صغرى» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غُول

ديوهائى كه غالبا در صحرا پديد آيند وبه هر شكل كه خواهند برآيند ومردم را از راه ببرند تا هلاك سازند. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: دنيا بغول ميماند هر كسى كه به طاعتش در آمد ، وى را بفريفت وآن را كه اجابتش ننمود بهلاكت كشيد . (غررالحكم) از امام صادق (ع) آمده كه چون غول بر شما ظاهر شود اذان بگوئيد. از ابن عباس آمده: اوقاتى كه پيغمبر (ص) مهمان ابو ايوب بود حسب معمول غذاى حضرت را در زنبيلى در پستوى اتاق مينهادند. روزى ابو ايوب متوجه شد كه غذا در زنبيل نيست، بار ديگر غذا نهاد وخود كمين كرد ديد گربه اى از روزنه ميآيد وغذا را ميبرد، ماجرى را بحضرت گزارش كرد. فرمود: آن غول است اين بار چون بيايد به وى بگو: سوگند برسول خدا كه از جايت تكان مخور. آمد وابو ايوب همان را به وى گفت. وى گفت: اى ابا ايوب اين بار مرا رها ساز كه ديگرنخواهم آمد. ابو ايوب او را رها كرد، سپس به وى گفت: ميخواهى كلماتى بتو بياموزم كه چون بخوانى تا فردا غول بخانه ات نيايد؟ گفت: آرى. گفت: آية الكرسى بخوان. اين بگفت وبرفت وابو ايوب بخدمت پيغمبر آمد وگفته او را بحضرت باز گفت. فرمود: با وجود اينكه وى دروغگو ميباشد ولى اين را راست گفته . (بحار:63/ 113 ـ 267)

غَوِىّ

بيراه، گمراه. (قال له موسى انك لغوى مبين) موسى به وى گفت تو گمراهى آشكارى. (قصص: 18).

غَىّ

گمراه گشتن، گمراهى. (قد تبيّن الرشد من الغىّ) راه درستى ونجات از گمراهى جدا ومشخص گشت. (بقرة: 256) از سخنان اميرالمؤمنين (ع): «كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيّك من رشدك» . (نهج : حكمت 413)

غَياب

درآمدن چيزى در چيزى . فروشدن چيزى در چيزى و ناپديد گرديدن. قبر ، گور .

غِياب

جِ غيب ، به معنى پيه رقيق .

غَيابَة

تك چاه و وادى . قعر چاه و دره . (قال قائل منهم لا تقتلوا يوسف و القوه فى غيابة الجبّ) . (يوسف:10)

غِياث

فرياد رس. نامى از نامهاى خداوند: فرياد رس بندگان. فرياد رسى، يارى: «وامرتهم بغياثه قبل الوقعة» .

(نهج : نامه 35)

غَيب

نهان، نهفته، هر آنچه از ديده يا از علم نهان است. ارباب لغت گفته اند: «الغيب كل ما غاب عنك». (وانى اعلم غيب السماوات والارض) من نهان آسمانها وزمين را ميدانم (بقرة: 33) . (تلك من انباء الغيب نوحيها اليك) اينها از خبرهاى نهان است كه بتو وحى ميكنيم (هود: 49). (الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة ...) آنان كه به غيب ايمان مى آورند ونماز را بپاى ميدارند (بقرة: 3) . غيب در آيه كنايه از خدا وفرشتگان وكتابهاى آسمانى وپيامبران وقيامت وبهشت ودوزخ وثواب وعقاب ونشور است كه اين همه از ديد ما پنهان اند ... (تفسير ابوالفتوح رازى) «خرق علمه باطن غيب السترات» (نهج : خطبه 107). «لا يؤمنون بغيب ولايعفون عن عيب» . (نهج : خطبه 87)

غَيْبَت

ناپديد شدن، دور شدن، جدائى، ضد حضور. غيبت امام زمان: به «مهدى منتظر» رجوع شود.

«غيبت صغرى»

دوران پنهان شدن امام دوازدهم حضرت بقية الله از چشم عموم مردم كه شصت ونه سال طول كشيد واز سال 260 آغاز وبسال 329 كه آغاز غيبت كبرى است منتهى گشت.

در اين دوران چهار تن از افراد زبده ونخبه شيعه از طرف امام (ع) سمت سفارت داشتند ودر بيت اماميه وظيفه نيابت حضرت را ايفا مينمودند، آنان عرايض ومستدعيات شيعه را بامام (عج) ميرسانيدند وبدستور

/ 2570