«از سخنان امام صادق ـ ع ـ» - معارف و معاریف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مسئله كه مطرح مىكردم بيدرنگ پاسخ مىداد و مىگفت : نظر شما (فقهاى عراق) در اين مسئله اين است و فتواى اهل مدينه چنين ، و ما چنين مىگوئيم . و گاه نظر خودش با فتواى ما يا فتواى علماى مدينه موافق بود و گاه با هر دو مخالف و همه چهل مسئله را جواب داد بىآنكه خطا و اشتباهى كند يا در پاسخ درنگى نمايد .
سپس ابوحنيفه گفت : معلوم است كسى كه به تمام اقوال علما احاطه دارد از همه اعلم است . امام صادق (ع) را مجلسى عام بود كه علما و فقها و فرق مختلف از خاصه و عامه از دورترين نقاط بلاد در آن شركت مىنمودند و احكام دين و تفسير قرآن و فصلالخطاب از آن حضرت مىپرسيدند و همه بهرهمند از حضورش برمىخاستند .
بسيارى از علماى معروف سنت چون ابوحنيفه و محمد بن حسن و طيفور سقا و ابراهيم ادهم و مالك بن دينار يا شاگرد آن حضرت و يا خادم او بودهاند . ابن خلكان گويد : فضايل جعفر بن محمد مشهورتر از آن است كه گفته آيد و او را گفتارى است در صنعت كيميا و ... كه شاگردش جابر بن حيان كتابى در هزار ورق فراهم نمود و رسائل جعفر را كه پانصد بود در آن بياورد . عطار در تذكرةالاولياء گويد : نقل است كه منصور خليفه شبى وزير را گفت : برو و جعفر را بياور تا وى را بكشم و از غائلهاش برهم . وزير گفت : او در گوشهاى نشسته و عزلت اختيار كرده و به عبادت مشغول است و دست از امارت كوتاه كرده و اميرالمؤمنين را از او رنجى نه و از كشتن وى فايدتى نبود . هر چند گفت سودى نداشت . وزير به طلب جعفر رفت ، منصور غلامان را گفت چون صادق درآيد و من كلاه از سر بردارم شما او را بكشيد . وزير جعفر را بياورد ، منصور در حال برجست و پيش صادق باز دويد و در صدرش بنشاند و خود به دو زانو پيش وى نشست . غلامان در شگفت ماندند . منصور گفت : چه حاجت دارى ؟ جعفر گفت : آنكه مرا دگربار به نزد خود نخوانى و مرا با خداى خويش رها سازى . پس دستورى داد و به اعزازى تمام روانهاش كرد . در حال لرزه بر منصور افتاد و بيهوش شد . گويند سه نماز از او فوت شد . چون به هوش آمد وزير سبب پرسيد گفت : چون صادق از در درآمد اژدهائى به همراه او ديدم كه لبى به زير صفه نهاد و لبى به زبر صفه و مرا به زبان حال فهماند كه اگر تعرضى به وى كنى تو را با اين صفه فرو بلعم . و من از بيم اژدها ندانستم چه بگويم از او عذر خواستم و بدينسان بيهوش شدم . امام صادق (ع) را ده فرزند بوده به نامهاى : اسماعيل و عبدالله و امفروه كه مادر اينها فاطمه دختر حسين بن على بن الحسين (ع) بوده ; و موسى و اسحاق و محمد كه اين سه مادرشان كنيزى بوده ، و عباس و على و اسماء و فاطمه كه مادر هر يك از اين چهار يكى از كنيزان حضرت بوده . (بحار و اعيان الشيعه و لغتنامه دهخدا) ياران آن حضرت از تابعين ، اسماعيل بن عبدالرحمن كوفى و عبدالله بن حسن بن حسن بن على (ع) بوده . و شش تن از ياران آن حضرت كه وثاقتشان مورد اتفاق است عبارتند از : جميل بن دراج و عبدالله بن مسكان و عبدالله بن بكير و حماد بن عيسى و حماد بن عثمان و ابان بن عثمان . و از جمله خواص ياران آن جناب اين بزرگوارانند : معاوية بن عمار ، زيد شحام ، عبدالله بن ابىيعفور ، ابوجعفر احول ، سدير بن حكيم ، عبدالسلام بن عبدالرحمن ، جابر بن يزيد جعفى ، ابوحمزه ثمالى ، مفضل بن قيس بن رمانه ، مفضل بن عمرو جعفى ، نوفل بن حارث بن عبدالمطلب ، ميسرة بن عبدالعزيز ، عبدالله بن عجلان ، جابر مكفوف، ابوداود مسترق ، ابراهيم بن مهزم اسدى ، بسّام صيرفى ، سليمان بن مهران اسدى ، ابوخالد قماط ، ثعلبة بن ميمون ، ابوبكر حضرمى ، حسن بن زياد ، عبدالرحمن بن عبدالعزيز انصارى ، سفيان بن عيينه ، عبدالعزيز بن ابى حازم ، سلمة بن دينار مدنى ، زرارة بن اعين ، ابان بن تغلب ، اسحاق بن عمار ، حريز بن عبدالله ، حمران بن اعين ، صفوان بن مهران ، عبدالله بن ابىيعفور ، فضيل بن يسار ، فيض بن مختار . كه شرح حال هر يك در اين كتاب ملاحظه مىفرمائيد . و از غلامان آن حضرت : معتب و مسلم و مصادف . (بحار و جامع الرواة) «از سخنان امام صادق ـ ع ـ»
1 ـ «الرغبة فى الدنيا تورث الغم و الحزن، و الزهد فى الدنيا راحة القلب و البدن» دلبستگى به دنيا مايه غم و اندوه ، و بى علاقگى و بى رغبتى بدنيا موجب آسايش جسم و جان است .
2 ـ و قال لرجلين تخاصما بحضرته: «اما انه لم يظفر بخير من ظفر بالظلم ، و من يفعل السوء بالناس فلا ينكر السوء اذا فعل به» آن حضرت به دو مردى كه در حضورش با يكديگر نزاع ميكردند فرمود : اين را بدانيد كه هر كه به ناحق بر ديگرى پيروز شود به سودى دست نيافته است ، و هر كه با مردم بدى كند اگر با وى بدى شود نبايستى تعجب كند .