چنگيزخان مردى كاردان و لايق بود ، پايدار و خونسرد بود و از غرور و نخوت پرهيز داشت ، «در عدل چنان بود كه در تمام لشكرگاه هيچ كس را امكان آن نبود كه تازيانه افتاده از راه برگرفتى جز مالك آن را و دروغ و دزدى در ميان لشكر او خود كس نشان ندادى و هر عورت كه در تمام خراسان و زمين عجم بگرفتندى اگر او را شوهر بودى هيچ آفريده بدو تعلق نكردى و اگر كافرى را بر عورتى نظر بودى كه شوهر داشتى شوهر آن عورت را بكشتى آنگاه بدو تعلق كردى . و دروغ امكان نبودى كه هيچ كس بگويد و اين معنى روشن است» . (طبقات ناصرى : 374 و 375)
چُوپان
كسى كه نگهبان گوسفندان است ، نامهاى ديگرش گله بان و شبان است ، بعربى راعى گويند . از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود : خداوند هيچ پيغمبرى را برسالت مبعوث ننمود جز اينكه از پيش وى را بچوپانى حيوانات واداشت تا از اين راه درس چوپانى انسانها را بياموزد . (بحار:11/64) عمار ياسر گويد : من پيش از بعثت گوسفند ميچراندم . محمد (ص) نيز در آن اوان چوپان بود و گله گوسفندى ميچراند . روزى به وى گفتم :موافقى فردا گوسفندانمان را به «فخ» ببريم كه آنجا علفزار خوبى است ؟ گفت : آرى . روز بعد او پيش از من به آنجا رفته بود ولى چون رسيدم ديدم گوسفندان خود را كنار علفزار نگهداشته و نميگذارد وارد علفزار شوند . گفتم : چرا مانع گوسفندان ميشوى كه بچراگاه روند ؟ گفت : آخر من و تو قرار گذاشته بوديم با هم به اينجا آئيم نخواستم بى تو وارد وعده گاه شوم . (بحار:16/224) از حضرت رسول (ص) نقل است كه فرمود : در دورانى كه پيش از نبوتم چوپانى ميكردم و شتران و گوسفندانى را ميچراندم گاه ميشد كه ميديدم حيوانات بى سببى جهش و پرش ميكردند و بهر سو مينگريستم حيوان درنده اى را نميديدم ، تعجب ميكردم و نزد خود مى گفتم اين به چه علتى است ؟! تا گاهى كه جبرئيل بر من نازل شد داستان را به وى گفتم ، وى گفت : هنگامى كه كافر را در قبرش ضربتى زنند هر شنونده اى جز جن و انس از آن صدا بوحشت در آيند ... (بحار: 6/226)