«وظائف حاكم اسلامى» - معارف و معاریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف و معاریف - نسخه متنی

مصطفی حسینی دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الباقر (ع): «اذا كان يوم القيامة بادت الحكّام، فلم يبق حاكم الاّ الله». (بحار:7/95) امام صادق (ع): روزى على (ع) بدرد چشم مبتلى بود، پيغمبر (ص) بعيادتش رفت، على (ع) را ديد كه سخت از درد ناله ميكرد، فرمود: آيا دردت شديد است يا در برابر درد بيتاب و ناتوانى؟ عرض كرد: اى رسول خدا! هرگز دردى بدين سختى نكشيده ام. فرمود: اى على، چون ملك الموت براى گرفتن جان كافر فرود آيد گرزى آتشين با خود آرد و بدان گرز قبض روح وى كند، در آن حال دوزخ صيحه اى برآرد. على كه خفته بود چون شنيد راست بنشست و عرض كرد: يا رسول الله! حديث خود را دوباره گوى كه دردم را از يادم ببرد!! سپس گفت: آيا با يكى از امت تو نيز چنين كند؟ فرمود: آرى، حاكم ستمگر و آنكس كه مال يتيم را بناحق بخورد، و همچنين گواه ناحق. (بحار: 38 / 311) پيغمبر اكرم فرمود: نخستين كسى كه بدوزخ رود حاكمى باشد كه بر مردم مسلط بوده و بعدل حكومت نكرده باشد. امام صادق (ع) فرمود: سه نفرند كه بى حساب به بهشت روند: حاكم عدالت پيشه و تاجر راستگو و پيرى كه عمر خود را در راه طاعت پروردگار بانجام رسانده باشد. (بحار: 69 / 393 و 26 / 261)

حاكم اسلامى

كسى كه بر جمعى از مسلمانان حكمران بود و عهده دار تدبير شئون اجتماعى و سياسى و اقتصادى و ديگر ابعاد زندگى آنها (كه به نظام سرپرستى آنها مربوط است) باشد.

اين سمت در مكتب اسلام از اهميتى خاص برخوردار است كه نماى آن را قداست و معنويت، و محتوا و درون آن را پدرى بر رعيت تشكيل ميدهد، حاكم اسلامى علاوه بر حسن تدبير و امانت و درايت، بايستى واجد شرائط ويژه اى مانند دانش كافى به احكام اسلام و خوى عدالت و تقوى نيز باشد، زيرا حاكم ـ خواه حاكم عام و يا حاكم خاص و سرپرست بلده و منطقه ـ در حوزه فرمان و قلمرو حكومتى خود متصدى شئون دينى و معنوى و نظارت بر سازمان قضائى، و در مركز حكومت عهده دار امامت جمعه و عيدين ميباشد.

حاكم اسلامى در راستاى اداره امور مملكت و سامان دادن مشكلات رعيت از جانب خداوند اختياراتى به وى تفويض شده كه ما امروز آن اختيارات را عناوين ثانويه، و صلاحيتِ داشتن چنان اختياراتى را ولايت، و كسى را كه داراى اين سمت باشد والى يا ولىّ امر مسلمين ميشناسيم.

«از باب مثال»

مرحوم طبرسى در مجمع البيان ذيل آيه (ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول... و ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا...) (حشر: 7) ، ميگويد: در اين آيه اشاره به اين مطلب است كه اداره امور امت به پيغمبر و پيشوايان جانشين آن حضرت تفويض شده كه طبق صوابديد و مصلحت بينى خود در اين باره عمل كنند، و لذا مى بينيم پيغمبر (ص) در واقعه خيبر اموال خيبريان را كه به غنيمت بدست نيروى اسلام افتاده بود ميان رزمندگان توزيع ميكند ولى خود آنها را به بردگى نمى گيرد بلكه بر آنها منت نهاده آزادشان ميسازد، دو قبيله جهود بنى نضير و بنى قينقاع را از خانه و كاشانه و ديار خود ميراند و جز بخشى از اموالشان كه به خودشان ميدهد همه اموال آنها را بعنوان فىء از آنها ميستاند، با يهود بنى قريظه كه آنها نيز در جوار مدينه زندگى ميكردند معامله ديگرى ميكند: چون بر آنها دست مى يابد مردانشان را بقتل ميرساند و زنان و فرزندان آنها را اسير ميگيرد و برده مسلمانان ميكند و اموالشان را ميان مهاجرين، خاصّه تقسيم ميكند، موقعى كه مكه را فتح ميكند همه اهالى آنجا را با اموالشان آزاد ميسازد. (مجمع البيان تفسير سوره حشر) آيا اين اختيارات ويژه حاكم معصوم است و يا حكامى كه در خط حاكم معصوم عمل ميكنند نيز داراى چنين صلاحيتى ميباشند؟ ميان فقهاء اماميه اختلاف است. به «ولايت فقيه» در اين كتاب رجوع شود.

«وظائف حاكم اسلامى»

على بن محمد ماوردى ( 364 ـ 450 هـ) در كتاب «الاحكام السلطانيه» پس از آنكه حاكم اسلامى را حافظ و نگهبان دين و شريعت و مدير شئون سياسى مسلمانان توصيف ميكند، و ميگويد: اگر حاكمان اسلامى در راس امور نمى بودند مردمان دچار هرج و مرج و سردرگمى و گسيختگى مى شدند، وظائف حاكم را در ده مادّه خلاصه مى كند:

/ 2570